من پر شدم از تو اشباح شدم از بودنت خواسته هایم شاید منتفی شوند | من و دلنوشته ها

من پر شدم از تو اشباح شدم از بودنت خواسته هایم شاید منتفی شوند شاید هم برسم به آنچه میخواهم شاید هم عوض شوند اما تو خواسته ای هستی که هیچ بلایی سرت نمی آید نه عوض میشوی نه منتفی بزرگتر میشوم و زندگی را بیشتر میفهمم گاهی اوقات دلخوش میشوم به شادی های کوچکی که مرا غرق در خود میکنند شادی هر روزه ای که مرا سر شوق می آورد شادی زمانی که تو را میبوسم گاهی اوقات هم دلم میگیرد و به چشمانم فرمان میدهد که بگرید آن زمان امن ترین جای جهان آغوش توست درمانده میشوم از همه چیزو همه کس و تنها تویی که میمانی نمیشود دوستت نداشت نمیشود عطر نفس هایت را بو نکشید نمیشود لبخند هایت را لمس نکرد وای که چه لحظه شیرینیست وقتی شیطنت میکنم و تو به وجد می آیی قهقهه میزنی و من محو تماشایت میشوم محو چشمانی که با عشق و ولع به من مینگرند تو برای من نه تمام میشوی نه تکراری تو معجزه قرن اخیری تو شگفت انگیز ترین پدیده خدایی تو تنها تو نیستی تو تمام منی
حانیه دارابی