بیشتر از خودت تو را می دانم، مثلاً دلت که بگیرد، بغضت که در | کافه نادری☕️
بیشتر از خودت تو را می دانم، مثلاً دلت که بگیرد، بغضت که در سراشیبی اشک هایت رها شود، دنیا را کمی تلخ می بینی. آدم ها را کمی دور می بینی، دلت می خواهد ساعت ها زل بزنی به خاطراتی که یک روز زندگیشان کرده ایم. می چرخی در گذشته هایمان، لبخند می زنی، بغض می کنی، و می بینی که نزدیکیمان آنقدرها هم دور نیست! تو را می دانم، همیشه، همه حال، و پشتِ همین الفبایِ تایپ شده!
