Get Mystery Box with random crypto!

لطیفه‌های شوروی (سری دوم) برژنف فضانوردان شوروی را احضار کرد | من يه صمدم !

لطیفه‌های شوروی (سری دوم)

برژنف فضانوردان شوروی را احضار کرد و گفت: رفقا، آمریکایی‌ها روی ماه فرود آمدند. ما تصمیم گرفتیم از آن‌ها جلو بزنیم و شما را روی خورشید فرود بیاوریم.

فضانوردان: ولی رفیق برژنف، ما می‌سوزیم!

برژنف: اصلاً نگران نباشید، حزب کمونیست فکر همه‌چیز را کرده. شما را شب می‌فرستیم آنجا!...


بعد از مرگ استالین، خروشچف (رهبر بعدی) داشت جنایت‌های استالین را محکوم می‌کرد. صدایی از درون جمعیت گفت: اون موقع تو کجا بودی؟

خروشچف گفت: کی بود سؤال کرد؟

هیچ‌کس جرئت نکرد جواب بدهد.

خروشچف گفت: من همون جایی بودم که تو الآن ایستادی.


مردی در مسکو می‌دوید و داد می‌زد: «استالین یک خوک است و کِرِملین یک خوک‌دانی.» او را بازداشت کردند و به ۲۱ سال زندان محکوم شد. ۱ سال به جرم فریاد زدن و ۲۰ سال به جرم افشای اسرار حکومتی.


جان اف کندی پیش خدا رفت و گفت: خداوندا، چند سال طول می‌کشه تا ملت آمریکا رنگ خوشبختی رو ببینن؟ خدا گفت: ۳۰ سال دیگه. کندی سرش رو پایین انداخت و رفت.

بعد ژنرال دوگل رفت پیش خدا و گفت: خداوندا، واسه ملت فرانسه چند سال طول می‌کشه؟ خدا گفت: همین فرمون، ۵۰ سال دیگه. دوگل هم سرش رو انداخت پایین و رفت.

نوبت خروشچُف (دبیر کل حزب کمونیست) شد. رفت پیش خدا و پرسید: خداوندا ملت شوروی چند سال دیگه رنگ خوشبختی رو…؟

هنوز حرف خروشچف تموم نشده بود که خدا سرش رو پایین انداخت و رفت.


بازرسین به تیمارستانی در پایتخت رفتند. گروهی از دیوانگان در مقابل تیمارستان به‌صف شده و ترانه‌ای انقلابی می‌خواندند: «آه، زندگی در کشور ما چه زیباست.» بازرس رو به یکی از آن‌ها که نمی‌خواند کرد و پرسید: "پس تو چرا نمی‌خونی؟" جواب داد: "من که دیوانه نیستم؛ پرستارم! "


یک نفر تقاضای ویزای آمریکا کرد. از او علت را پرسیدند. گفت: برادرم آنجا بیماره، می‌خواهم بروم ملاقاتش. از او پرسیدند: چرا برادرتون نمیاد اینجا؟ جواب داد: گفتم بیماره، ولی بیمار روانی که نیست.


یک روز مأمور حزب برای سرکشی به روستایی می‌رود. از مردم می‌پرسد: خُب، کسی از شما می‌داند چه کسی کاپیتال را نوشته است؟ بعد از چند دقیقه روستاییان فردی را که به‌شدت کتک‌خورده است می‌آوردند و می‌گویند: این، این اعتراف کرد که اونو نوشته.

گزارش وضعیت:

هیچ‌کس کار نمی‌کند، اما برنامه‌ها اجرا می‌شود.
برنامه‌ها اجرا می‌شود، اما مغازه‌ها خالی است.
مغازه‌ها خالی است، اما هیچ‌کس گرسنه نیست.
هیچ‌کس گرسنه نیست، اما همه ناخشنودند.
همه ناخشنودند، اما هیچ‌کس شکایتی ندارد.
هیچ‌کس شکایتی ندارد، اما زندان‌ها پر است.


یک روز استالین از خواب بیدار شد و به منشی دفترش گفت: پیپ منو ندیدی؟
نیم ساعت بعد منشی زنگ زد و گفت: قربان تا الآن دویست نفر به سرقت پیپتان اعتراف کرده‌اند.
استالین گفت: دیگه ادامه ندهید، تو کشوی میزم بود!...


یک نفر چاقو خورده بود و ازش سرقت کرده بودند و مدام داد می‌زد مرگ بر لنین. پلیس او را گرفت و پرسید با این وضعیت زخمی چرا شعار می‌دهی؟
گفت: اگر داد بزنم دزد دزد که به دادم نمی‌رسید. باید فحش سیاسی بدهم تا پیگیر بشوید.


به اداره پست شوروی خبر می‌رسد که تمبرهای جدید با عکس استالین خوب به پاکت نامه نمی‌چسبند. بعد از تحقیق معلوم می‌شود مردم روی تمبر را تف می‌زنند.


مردی در میدان سرخ مسکو کتاب پخش می‌کرد، کاگِ‌بِ او را دستگیر کرد. بعد از بازرسی دیدند تمام کتاب‌ها سفید است.
از او پرسیدند: چرا کتاب‌های سفید و بدون نوشته را پخش می‌کنی؟
جواب داد: چیزی برای نوشتن نمانده است؛ همه‌چیز مثل روز روشن است.


ملت ما سال‌هاست که لبه پرتگاه ایستاده است. یک‌بار هم که شده، بیایید یک‌قدم به جلو برداریم!


مشتری به مغازه‌دار:
-ببخشید، گوشت دارید؟
-نه.
-شیر چطور؟
-اینجا قصابیه، اون طرف خیابون یک لبنیاتی هست که شیر نداره.


یک آمریکایی می‌گوید: آمریکا اون‌قدر آزاده که هرکسی می‌تونه جلوی کاخ سفید بایسته و داد بزنه: «مرگ بر رونالد ریگان» یک روس جواب می‌دهد: اینکه چیزی نیست. کشور ما اون‌قدر آزاده که هرکسی می‌تونه جلوی کرملین بایسته و داد بزنه: «مرگ بر رونالد ریگان!»


مجاز و ممنوع در کشورهای مختلف:

*در انگلستان هرچه مجاز باشد، مجاز است و هرچه ممنوع باشد ممنوع است.

*در آمریکا همه‌چیز مجاز است الا چیزهایی که ممنوع است.

*در آلمان همه‌چیز ممنوع است الا چیزهایی که مجاز است.

*در فرانسه همه‌چیز مجاز است حتی چیزهایی که ممنوع است.

*...و اما در شوروی همه‌چیز ممنوع است حتی چیزهایی که مجاز است!
#طنز_شوروی