همین ایران خودمان سیاستمداران از جان ما چه میخواهند؟ سیاستمد | @Market_Research_Center مرکز مطالعات بازار
همین ایران خودمان سیاستمداران از جان ما چه میخواهند؟
سیاستمدار ایرانی ذهن آشفتهای دارد. کمتر دیدهام ذهن سیاستمداری منسجم باشد. آنها معمولاً نظریه روشن ندارند و از اصول خاصی هم پیروی نمیکنند. نمیدانم دلیلش چیست، شاید به خاطر اثرپذیری زیاد از سنت سیاستمداری در ایران باشد که در صدسال گذشته گرفتار این تناقضها بوده و شاید هم به این دلیل است که اغلب سیاستمداران ما انسانهای تحصیلکردهای نیستند. در کشور ما معمولا افراد علوم سیاسی نمیخوانند که سیاستمدار شوند و سکان حکمرانی را در دست گیرند؛ همانطور که تحصیل در رشته اقتصاد لزوماً به پذیرش مسوولیت در سازمانهای اقتصادی ختم نمیشود.
با همه اینها جوریدن ذهن سیاستمداران خیلی دشوار نیست، فقط کافی است به انبوه اظهارنظرهای درست و غلط سیاستمداران در رسانهها دقت کنید؛ هر روز موضوعی برای تشدید نااطمینانی و نگرانی بیشتر جامعه تولید میشود. ضمن اینکه سهم ما برای گریستن و خندیدن به اظهارنظرهای عجیب و غریب سیاستمداران نیز هرگز قطع نمیشود.
اگر اظهارنظرهای نیروهای سیاسی را از ابتدای انقلاب تا امروز دستهبندی کنیم، عموماً به چند سرفصل مشترک ختم میشود؛ ضدیت با بازار، عرضه رایگان یا مجانی خدمات دولتی، مسکن رایگان، انرژی رایگان یا ارزان، سهمیهبندی ارزاق عمومی، بانک بدون بهره، خودکفایی، ضدیت با تجارت آزاد، سرکوب قیمت، اقتصاد تحت کنترل و مواردی از این دست، جزو سرفصلهای مشترک همه گروهها و احزاب سیاسی در ایران است. سیاستمداران ما دنبال ایجاد کشوری محصور و محدود هستند و نیازی به مراوده با جهان نمیبینند. دنبال این هستند که اقتصاد را کاملاً تحت کنترل خود قرار دهند. بخش خصوصی در ذهنیت آنها جایی ندارد و اگر توان لازم و تکنولوژی داشته باشند، کاری میکنند که حتی یک ریال بدون اجازه و نظارت آنها مبادله نشود. طرفدار هیچ رابطهای با دیگر کشورها نیستند و معتقدند مذاکرات با کشورهای دیگر باید تعطیل شود و وزارت خارجه هم نداشته باشیم. همان سفیر و فرستاده کافی است. دنبال این هستند که ایران کشوری خودکفا باشد بدون نیاز به رابطه با هیچ کشوری و هرچه تولید کنیم، خودمان هم مصرف کنیم و صادراتی در کار نباشد. قیمتها به دستور استانداران و فرماندهان یا قضات تغییر کند. مصرف هر فرد مشخص باشد و هیچکس اضافه بر آن نیاز نداشته باشد. بانکها و بنگاهها کاملاً در اختیار سیاستمداران باشد. همه چیز کوپنی و سهمیهبندی شود و کارت سهمیه ارزاق عمومی به عموم بدهند. دلار را از چرخه اقتصادی خارج کنند. بانکهای خصوصی منحل شود و بانک مرکزی خزانه کشور باشد که هر زمان سیاستمدار احساس نیاز کرد، هرچه لازم داشت برداشت کند و از همه مهمتر اینکه نرخ بهره صفر شود و بانکداری کاملاً اسلامی باشد.
نکته عجیب این است که گروههای سیاسی در ایران در هر زمینهای اختلاف نظر داشته باشند، در زمینه اقتصاد شبیه هم فکر میکنند و ممکن است در دیپلماسی و فرهنگ و سیاست، اختلاف نظر جدی وجود داشته باشد اما در راهبردهایی که اقتصاد را به وضع فعلی رسانده، به میزان زیادی به هم نزدیکاند. مثلاً تفاوت زیادی میان دیدگاه اصولگرایان و اصلاحطلبان در زمینه قیمتگذاری وجود ندارد. هر دو گروه در زمینه نقدینگی و تورم باور یکسان دارند. ضدیت با قواعد بازار جزو اصول هر دو جریان است و از همه مهمتر اینکه هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان به تیولداری و نوچهپروری باور دارند و زمانی که سکان قدرت را در دست میگیرند، مدیریت سازمانهای اقتصادی را مثل نقل و نبات میان رفقای خود تقسیم میکنند. همچنین سیاستمداران ما به طرز عجیبی علاقه دارند همچون خلفای حکومتهای اسلامی که سالها بر ایران تسلط داشتند، اقتصاد را به صورت صلهای اداره کنند. یعنی به جای اینکه تخصیص منابع را به بازار بسپارند، خود این نقش را بر عهده گیرند.
به همین دلیل اقتصاد ما بسیار مستعد تیولداری شده و تیولداری هم به نوچهپروری ختم شده است. در گذشته زمین در تیول حکومتیها قرار میگرفت، امروز بنگاه و انواع رانت در تیول سیاستمداران قرار دارد و امتیازها هم به نوچههای سیاسی تعلق میگیرد. همه تلاش تیولداران سیاسی این است که اقتصاد را در کنترل خود نگه دارند. دعوای اصلی اقتصاد است اما بازی و رقابت در زمین سیاست اتفاق میافتد. متاسفانه چنین وضعیتی بر اقتصاد کشور حاکم است و به همین دلیل معتقدم کشور رویایی سیاستمداران ما کره شمالی و کوبا نیست، همین ایران خودمان است.