سهم من از دنیای تو جز آرزویت نیست رفتی در این ویرانه دیگر عطر و بویت نیست یاد تو می میراندم مثل تو بودم کاش دلتنگی اصلا در مرام و خلق و خویت نیست حسرت گلویم را گرفته بغض سنگینی راه نفس را بسته، حسی در گلویت نیست ؟ هرجا قدم بگذارم از تو گفتگویی هست حتی نیازی به حضور و های و هویت نیست این لعنتیها عاشقت هستند میفهمی؟ جز من کسی در فکر حفظ آبرویت نیست شعر مرا با خنده میخوانی و حق داری اندازه ی یک شهر آدم که هوویت نیست دادم خودم را دست جادوگر حلالم کن راهی به جز آتش زدن بر تار مویت نیست #مریم_صفری 281 views18:38