Get Mystery Box with random crypto!

صفت مفعولی تعریف:‌ واژه‌ای که دلالت کند بر کسی یا چیزی که فعل | Matnook | ﻣﺘﻨﻮک

صفت مفعولی

تعریف
:‌ واژه‌ای که دلالت کند بر کسی یا چیزی که فعلی بر آن واقع شده‌است.

ساخت رایج: بن ماضی + «-ه»: (زیتون) پرورده، (لباس) چروکیده، (نان) سوخته، (خودرو) فرسوده، (متن) ویراسته، ... .

دو نکتۀ فاصله‌گذاری:
۱)‌ برخی واژه‌ها + صفت‌ مفعولی یک صفت مرکب می‌سازند و نیم‌فاصله می‌شوند:
آموزش‌دیده، تثبیت‌شده، جان‌باخته، دل‌‌سوخته، زبان‌بسته، قوام‌یافته، منتشرشده، ... .

۲) برخی از صفت‌های مفعولی نیز با «شده» می‌آیند و نیم‌فاصله می‌شوند:
دیده‌شده، ربوده‌شده، شسته‌شده، شنیده‌شده، گفته‌شده، نوشته‌شده، ... .

یک نکتۀ زبانی:
گاهی تحت تأثیر عربی برای برخی از واژه‌های فارسی نیز صفت‌های به‌ظاهر مؤنث به‌کار می‌برند که معنای مفعولی دارند:
درآمد حاصله (= «به‌دست‌آمده»)، کاغذ باطله (= «باطل‌شده»)، نامۀ وارده (= «واردشده»)، ... .
این صفت‌ها درست‌اند و ممکن است به‌مناسبت در متن‌های گوناگون به‌کار روند. برخی مانند «کاغذ باطله» همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند و برخی نیز مانند «درآمد حاصله» و «نامۀ وارده» درحال فراموشی‌اند. بی‌شک بهتر است که مثلاً به‌جای «نامۀ وارده» بنویسیم «نامۀ دریافتی یا رسیده».

سید محمد بصام
@Matnook_com