یک شب سرد زمستانی. به اندازهی کافی گرم هستم، با این حال تنهای | نظام پزشکی1400
یک شب سرد زمستانی. به اندازهی کافی گرم هستم، با این حال تنهایم. میفهمم که باید به زیستنی چنین طبیعی، در حصار این انزوا عادت کنم، به عمل کردن، کار کردن در آن، به همراهی و آویختن به«حضور غیاب».