Get Mystery Box with random crypto!

‍ . چند وقت قبل یک آقایی در مطب را با لگد باز کرد و مستقیما به | Medical humanities

‍ .
چند وقت قبل یک آقایی در مطب را با لگد باز کرد و مستقیما به سمت مستراح -که معلوم بود از قبل شناسایی کرده - خیز برداشت.البته درب مستراح قفل بود و ایشان با عصبانیت سر منشی داد زد که باید دکتر را ببینم و بعد با همان لگدی که درب مطب و سپس درب مستراح را هدف قرار داده بود، درب اتاق معاینه را هم گشود و با رگهای گردن متورم‌نعره زد که یعنی چه دکتر؟... مگر شما سوگند بقراط نخورده ای که به بیماران کمک کنی؟... من یک کار کوچک دارم و الان نیاز به کمک دارم اما درب کمکدان شما سه قفله است و اگر اتفاقی برای شلوار من بیفتد از شما به عنوان قصور پزشکی شکایت خواهم کرد...

درب کمکدان که بنا به سوگند بقراط باز شد ایشان به سرعت کارش را -که البته چندان کوچک هم نبود - انجام داد و به سرعت محل را ترک کرد...

من بنا به سوگند بقراط نتوانستم راز کار نه چندان کوچک ایشان را فاش کنم و تا شب مجبور شدم درباره ی آن بوی مشکوکی که با چندین لیتر وایتکس هم فضا را ترک نکرده بود سکوت کنم و در برابر نگاه های ملامت بار مراجعان، ژستی گناهکارانه و سرافکنده گرفتم...

حالا حکایت این آقا مجید است...
پسرجان، تو خودت همه جا اسرار زندگی خصوصی ات را جار زده ای آنوقت فقط پزشکان باید بنا به سوگند بقراط گوششان را بگیرند و‌گوش نکنند؟...
می دانم که آخرش در این مورد هم یک قصور یا خطا جور می کنی و این را هم گردن ما می اندازی...
ما بنا به سوگند بقراط چیزهای زیادی را گردن گرفته ایم، این یکی هم رویش.
آقا تا روز قیامت هر تلنگی از این آقا در رفت تقصیر من است...

@medicalhumanities