Get Mystery Box with random crypto!

مهدی جهاندیده[روزنامه نگار]

لوگوی کانال تلگرام mehdi_jahandideh — مهدی جهاندیده[روزنامه نگار] م
لوگوی کانال تلگرام mehdi_jahandideh — مهدی جهاندیده[روزنامه نگار]
آدرس کانال: @mehdi_jahandideh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 354
توضیحات از کانال

◾◽روزنامه نگار
▪️مشاور رسانه ای
مدیر مسئول پایگاه خبری سی روزآنلاین
مدیرمسئول ماهنامه سی روز
🔵⚪🔵
◽◾گزارش، تحلیل، مقاله و یادداشت هایی ژورنالیستی از سیاست و جامعه
🔵⚪🔵
@MJahandideh
🔵⚪🔵

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها

2021-08-21 12:30:35 مهدی جهاندیده[روزنامه نگار] pinned « پایانِ یک شهردارِ اپورتونیست / بخش اول چرا تبارشناسی دوران پرحاشیه شهرداری لطف‌اللهیان، روایتگر «عصر تاریکی» است؟ https://t.me/Mehdi_jahandideh مهدی جهاندیده خورشید اقبال حمید لطف‌اللهیان در عمارت شهرداری اردبیل برای همیشه غروب کرد. او شش سال…»
09:30
باز کردن / نظر دهید
2021-08-21 12:30:03 Channel photo updated
09:30
باز کردن / نظر دهید
2021-08-21 11:37:40 پایانِ یک شهردارِ اپورتونیست / بخش دوم

چرا تبارشناسی دوران پرحاشیه شهرداری لطف‌اللهیان، روایتگر «عصر تاریکی» است؟

https://t.me/Mehdi_jahandideh

مهدی جهاندیده

بخش اول را اینجا https://t.me/Mehdi_jahandideh/173 بخوانید:

فصل سوم: هبوط
هژمونی حکمرانی لطف‌اللهیان از درون فروپاشید. در حالی که «فسادِ عریان دست‌های آلوده» در شهرداری اردبیل سرخط‌های خبری را دربر می‌گرفت؛ سقوط لطف‌اللهیان شتاب فزاینده‌تری گرفت. کوشید با گمراه‌سازی و دستکاری رسانه‌ای خود را تطهیر کند! اما این افتضاح با آبِ زمزم هم تطهیر شدنی نیست.

کارنامه لطف‌اللهیان دستاوردی برای عرضه ندارد. علاوه بر دستگیری‌ها و محکومیت قضایی در شهرداری، از شهرِ انسان‌محور و شعارهای خوش آب و رنگ فرهنگی و اجتماعی چیزی، جز زمین سوخته و شوره‌زار باقی نمانده است. «حکمرانی سیاه» لطف‌اللهیان شهرداری را به مرز انحطاط کشاند و پرستیژ آنرا بر باد داد.

شورا در پائیز ۱۳۹۹ در یک قدمی عزل او بود که به مدد «لابی فشار» یکی از نمایندگان مجلس بازهم قسر دررفت. در یک قیاس مع‌الفارق او را با شهردار اسبق تهران مقایسه کردند. دگربار ماند تا با افتضاح تمام در انتخابات ۱۴۰۰ بازنده شود. اینبار مردم اردبیل او و متحدانش را دیپورت کردند. پیام این انحطاط روشن است به شرط «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ».

حال هر چند که دیگر کسی برای عریضه‌های لطف‌اللهیان تره هم خُرد نمی‌کند؛ اما او نقاب دیگری بر چهره زده است! از این مقال و لطف‌الهیان که گذر کنیم، چه خوش گفت ظریفی در خصوص صاحب‌منصبان که «مهم نیست یک مار چقدر پوست می‌اندازد، در نهایت باز هم مار است».

عضو شوید

https://t.me/Mehdi_jahandideh
2.4K viewsedited  08:37
باز کردن / نظر دهید
2021-08-21 11:36:33 پایانِ یک شهردارِ اپورتونیست / بخش اول

چرا تبارشناسی دوران پرحاشیه شهرداری لطف‌اللهیان، روایتگر «عصر تاریکی» است؟


https://t.me/Mehdi_jahandideh

مهدی جهاندیده
خورشید اقبال حمید لطف‌اللهیان در عمارت شهرداری اردبیل برای همیشه غروب کرد. او شش سال «سوار بر اسبِ اپورتونیسم» تاخت؛ اما دورِ آخر، در اوجِ حضیض کنار گذاشته شد. شوراهای چهارم و پنجم در مقاطعی عزل و استیضاح او را روی میز بردند؛اما النهایه سکه به نام شورای شهر ششم ضرب شد.
او دیگر شهردار نیست و کسی به مرده لگد نمی زند! اما بازخوانی تاریخ حکمرانی شهری لطف‌اللهیان ضرورتی واجب دارد.

به قول شکسپیر«برخی انسانها نیز بزرگ خلق می‌شوند.» لطف‌اللهیان می‌خواست بزرگ باشد تا جای پای پدرخوانده‌هابگذارد؛ اما بزرگ نبود! او با اصرار بر ماندن به هر قیمتی؛ هزینه‌هایی سنگین بر پیکر نحیف و تکیده شهرداری تحمیل کرد. فرجام تلخ آن فرصت‌سوزی محض بود. اما با این همه «نفسِ خودکامه بشری» اصرارِ عجیبی بر ماندن دارد. شهردار سابق مسیر بزرگ شدن را هم اشتباهی رفت. منتخب شورا از ریل دموکراسی خارج و در «مدار خودرایی» مستقر شد.
شیوه تبارشناسی حکمرانی در شهرداری، سه فصل متضاد را تبیین می‌کند که حکایت سه فصل«خیانت،فساد و سقوط»است.

فصل اول: هویت‌سازی فیک
سال ۱۳۹۲ لطف‌اللهیان شخصی ناشناخته در فضای سیاسی- اجتماعی اردبیل بود. آویختگی او به برخی از رجال سیاسی متنفذ اصلاح‌طلب، در اوج خوش‌شانسی او را از صفرِ مطلق به مرکز حلقه قدرت پرتاب کرد. هزینه این اشتباه استراتژیک بعدها دامن همه را گرفت. او ماهرانه خود را اصلاح‌طلب جا زد! چنان تقیه کرد که به فضیلت تعبیر شد ولی برخی نکته‌سنجان نظر بر آن داشتند که پشت آن به قول ویکتور هوگو«رذلیت» نهفته است. او را راهی شهرداری کردند؛ آنچه که خودش هم باور نمی‌کرد!عمارت شهرداری فراتر از خواب و رویاهایش بود.

دو سال اول او در شهرداری، دوران اثبات، کسب مقبولیت و اعتماد عمومی بود. در این مقطع به مدد مشورت‌هایی که گرفت، قد برافراشت و زیر سایه پروپاگاندای رسانه‌ای پر‌و‌بال گرفت؛ در حالی که آن نبود!

همین «هویت‌سازی فیک» در جریان استیضاح پُرمساله سال ۹۵ ناجی او شد. اصولگرایان شورا استیضاحش کرده و به جایش اکبر نیکزاد را نشانده بودند. به مدد «دوپینگ سیاسی حاکمیت استانی»، او دوباره روی کار آمد. ژیان که از پل چوبی گذشت نقاب عیان شد و بر حامیان دیروز که حیات و هویت سیاسی‌–اجتماعی‌اش را مدیون‌شان بود؛ شورید. پشت‌پرده عیان شد و پنجه بر چهره آفتاب انداخت. انگار که خیانت‌های نمایشنامه مکبث در اینجا به تاریخ روز تکرار و «خیانت» برای رسیدن به قدرت تعبیر شد.

فصل دوم: رکود
لطف‌اللهیان به‌مانند اسلاف خودش سودای بهارستان کرد. پیراهن مجلس، قواره تن او نبود و این رویاپردازی تعبیری شوم داشت! او بسیاری از حامیان دلسوزش را از دست داده بود و نیازمند متحدان دیگری بود. اینبار چاپلوسان عرضِ اندام کردند؛ لذا فصل رانت‌های سخاوتمندانه و یارگیری جدید بود.

بر آن بود تا «پیمانکارِ سیاسی»باشد. در انتخابات شورای شهر پنجم، در پشت‌پرده به پشتیبانی کریمانه از کاندیداهای مطلوب‌ پرداخت. همزمان با انتخابات مجلس یازدهم با انکار پیشینه‌اش پوست انداخت و خود را انقلابی و اصولگرا جلوه داد! اما به یکباره با علنی شدن فساد سیستماتیک در شهرداری اردبیل حباب رویاهای لطف‌اللهیان ترکید و او سقوط کرد. شورا به عزل او اقدام کرد. اما لطف‌اللهیان به لطفِ خیانتِ یکی از اعضای سست عنصر شورا قِسر دَر رفت. «خیانت» به مثابه مکبثِ شکسپیر بن‌مایه ابقا شد.

او ماند و هشدار دومینوی سقوط را نپذیرفت. دوره رکود در عمران شهری آغاز شد. تعبیر آیت‌الله عاملی از پل قدس به جنازه‌ای بر دوش شهر هم بر او کارساز نشد. در این دوره پوپولیسم و اپورتونیسم در عرض هم، ابزار دست ابقای او شدند. با استمداد از مارپیچ سکوت رسانه‌ای صدای منتقدان را خفه کرد. انگار همه چیز از مکبث اقتباس شده باشد؛ ترور رسانه‌ای دلسوزان شهر و مخالفان در دستور کار قرار گرفته بود.

پایان بخش اول

بخش دوم را اینجا https://t.me/Mehdi_jahandideh/174 بخوانید

عضو شوید

https://t.me/Mehdi_jahandideh
3.0K viewsedited  08:36
باز کردن / نظر دهید
2021-06-23 22:43:54 مهدی جهاندیده[روزنامه نگار] pinned « چهارشنبه سیاه! خبرنگارانی که قربانی بی‌مسئولیتی شدند https://t.me/Mehdi_jahandideh مهدی جهاندیده امروز سهم مرگِ ارزان در جاده‌ها از آن ما خبرنگارها بود. واژگونی اتوبوسِ مرگ، جانِ دو نفر از خبرنگاران را گرفت. ۲۱ خبرنگار هم زخمی شدند. این تلخ…»
19:43
باز کردن / نظر دهید
2021-06-23 22:39:37 چهارشنبه سیاه!
خبرنگارانی که قربانی بی‌مسئولیتی شدند


https://t.me/Mehdi_jahandideh

مهدی جهاندیده

امروز سهم مرگِ ارزان در جاده‌ها از آن ما خبرنگارها بود. واژگونی اتوبوسِ مرگ، جانِ دو نفر از خبرنگاران را گرفت. ۲۱ خبرنگار هم زخمی شدند. این تلخ ترین چهارشنبه تاریخ برای ما خبرنگارهاست. به همین ارزانی، خبرنگارانی که برای بازدید از احیای دریاچه ارومیه دعوت شده بودند به «ملاقات با مرگ» رفتند. اصلا و ابدا حسی برای نوشتن نیست.

لابد خبرها را خوانده‌اید. بازی مقصر کیست دوباره از سر گرفته شده است. اما چه فایده! از قرار متهمِ ردیف شماره یک، راننده همان اتوبوس شده که «خارج از برنامه مسافرگیری کرده است». این را سازمان راهداری گفته است. فارغ از محتوای اهانت‌بار این موضع گیری سازمان راهداری، گویی مظلومیت ما خبرنگار جماعت را هم پایانی نیست. همواره در ماموریت‌های خبری، مسئولین در خودرو شاسی بلند پیش پیش می‌روند و اتوبوس‌های زاغارت و زهوار درفته به خبرنگارها اختصاص داده می‌شود. مسئولان امر نان خبرها را می‌خورند و از شانه‌های نحیف خبرنگاران بالا و بالاتر می‌روند.

برایم قابل تحمل نیست که مسئولان فوج فوج پیام تسلیت می‌دهند. هشتگ ابراز همدردی و تالم و تاثرشان صرفا شبکه‌های اجتماعی را اندوهگین کرده است. اما چه فایده! خاک مرده سرد است. همین فرداست که ما خبرنگارها فراموش می‌شویم و کما فی‌السابق برای کسی به اندازه شامگاه چهارشنبه مرگ مهم نخواهیم بود. آنها دوباره و دوباره بر دوش خبرنگاران بالا خواهند رفت و اوج خواهند گرفت.

دوباره ما می‌مانیم در جایگاهِ انتهای صف و نابرخوردار از حداقل حقوق صنفی و اتوبوسی مسیر حضرات هموار می‌شود!

ماراتن مرگ در جاده‌های ایران بی‌پایان است. رانندگان ارابه‌های‌های مرگ را به دستور آمران می‌رانند. جاده‌ها مرگ را فرا می‌خوانند و مرگِ ارزان گریبان مسافران را می‌گیرد. هیچ سانحه رانندگی شبیه هم نیست؛ اما مرگ تنها وجه مشترک آنهاست. ما مانده ایم و حجم سنگینی از تسلیت‌ها برای مرگ‌های ارزان در جاده‌های ناامن.به قول هوشنگ گلیشیری «آنقدر عزا برسرمان ریخته که فرصت زاری نداریم»!
والسلام

عضو شوید

https://t.me/Mehdi_jahandideh



این نوشتار در سی روز آنلاین در لینک زیر بخوانید:

http://siroozonline.ir/article-789/
3.3K viewsedited  19:39
باز کردن / نظر دهید
2021-03-13 23:05:30 #مهدی_جهاندیده


۵ سال تنهایی
چگونه لطف‌اللهیان از اجماع به انزوا نزول کرد؟


https://t.me/Mehdi_jahandideh

مهدی جهاندیده

سپیده چو ازجای خود بر دمید
میان شب تیره اندر خمید! / فردوسی/

لطف‌اللهیان از سپیده به غروب نزول کرده است. قریب به صد سال از تاسیس بلدیه در اردبیل می‌ گذرد. از آقاخان حبیبی تا به امروز، شهرداری اینگونه در موضع ضعف و انزوای گفتمان قرار نداشته است. از تشکیل پرونده‌های قضایی گرفته تا تعلل در عمران شهری؛ اردبیل را در مخمصه و معرض خطر قرار داده است.

علی‌رغم دمیدن با توان آخر در ساز و سرنای پروپاگاندا، مردی که پنج دقیقه در سالن فدک به افتخارش کف ‌زدند،جنبه های فراتر از ویترین نیافت و نتوانست به روح و جان شهروندان راهی بیاید. عقبگرد تاریخی تلخ و ادبیات ازهم پاشیده و خمیده، روایت اولِ داستان صد سال تنهایی و آنچه که در آغاز بر آئورلیا بوئندیا جلوی جوخه اعدام رخ می‌دهد را تداعی می‌کند. (بازخوانی صفحات آغازین صد سال تنهایی مارکز خالی از لطف نیست) این شباهت هر چند فانتزی بازی محض است؛ اما بارها و بارها از مرگ گریختن آئورلیانو و مرگ او در اوج تنهایی و فراموش شدگی شاید در تقارن جالبی با عزل و استیضاح‌های نافرجام لطف‌اللهیان و تنهایی و انزوای او قرار بگیرد. همانگونه که از ۱۷ فرزند، کسی در روز مرگ همراه بوئندیا نماند؛ لطف‌اللهیان نیز همراهان اصیل خود را از دست داد.

پنج سال پیش حمید لطف‌اللهیان در اوج خوش اقبالی و با «آرایی ناپلئونی» کلیدِ عمارت شهرداری را از علیرضا سلیمانی ربود. بهار ۱۳۹۴ رجال سیاسی و پارلمان محلی بر سر شهرداری وی اجماع نظر داشتند. اما در آستانه بهار ۱۴۰۰ داستان روایت دیگری دارد. موافقان و حامیان دیروز، به صفِ منتقدان و مخالفان پیوسته‌اند.

لطف‌اللهیان در پنج سال گذشته، توانسته نقاط ضعف خود را پشت دیوارِ «مارپیچ سکوت رسانه‌ها» و ترور رسانه‌ای شخصیت‌ها پنهان و صداهای معترض را بایکوت نماید. اما این سپرِ پوشالی مدتهاست که درهم شکسته است. فکت ماجرا این است که کارنامه لطف‌اللهیان نقطه درخشانی ندارد. لطف‌اللهیان با وعده شهر انسان محور، دل شورا را ربوده بود. سال اول بارقه‌هایی از امید را در رویکردهایش بروز داد؛ اما خیلی زود پرده از چهره برافتاد و خمود!مفاهیمی مانند شهرِانسان محور صرفا جنبه شعاری پیدا کرد تا اردبیل تطابقی با وعده‌های رنگین‌کمانی لطف‌اللهیان نداشته باشد. مانند آن برخورد نامهربانانه با پیرمرد دستفروش که دیگر آبرویی برای شهر انسان محور نگذاشت.

مفاهیم مدرن به مانند «توسعه متوازن» و «عدالت اجتماعی»به محاق رفت و در مسلخ «نگاه شهری-روستایی» خمود! اصرار بر نگرش‌های قرون وسطایی به گسترش عدالت‌آبادها انجامید.روند مطالعاتی طرح تفصیلی از سال ۹۳ تا ۹۹ به نتیجه نرسیده و روند مطالعاتی آن از فرایندی فرسایشی، به فرایندی فسیلی تبدیل شده است. وعده‌های شهرداری در مورد طرح تفصیلی، به مانند پل قدس شعاردرمانی بوده است. فرصت طلایی برندسازی و رقابت‌سازی اردبیل در سایه ضعف مدیریتی و ضعف زمان‌بندی پروژه‌ها به مانند پل قدس، باتلاق مالی شهرداری اردبیل شد و روند طولانی آن، کمر اقتصاد شهرداری اردبیل را خم کرده است. پلی که قرار بود در دو سال ساخته شود، چون جنازه‌ای بر دوش شهر سنگینی می‌کند و از مساله‌ای شهری تبدیل به معضلی ملی شده که علی‌رغم سنگ تمام دولت و مجلس، وعده لطف‌اللهیان به برای افتتاح در بهمن ماه ۱۳۹۹ همچنان بر زمین مانده است.

تشکیل پرونده‌های مختلف علیه شهردار و کارکنان در دادگستری، شکاف شورا و شهرداری را بیشتر کرد. کارد به استخوان شورا رسید. زنجیره پرسش‌ها، لطف‌اللهیان را در بحرانِ پاسخگویی قرار داد. سناریوی عزل «کابوسِ لطف‌اللهیان» بود. شورا دوبار تا آستانه عزل پیش رفت؛ اما چرخش‌ در دقیقه نود و شائبه‌دار پارلمان محلی هنوز زیر سایه ابرهای ایهام و تردید «فکت» را پشت پرده پنهان کرده است؛ اما هراس افشاگری همیشه واهمه انگیز است.

فرصت‌سوزی در حکمرانی ۶۸ ماهه لطف‌اللهیان اردبیل را در وضعیت خمیده قرار داده تا نه نامی از بزرگراه عمران باشد و نه نشانی از خیابان فرهنگ. وعده‌هایی که رنگ و بوی بهشت را می‌داد، ابزاری شد برای خلق جهنم! پروپاگاندا اینگونه بود که او «نائبی دوم» باشد. اما قهرمانان دوبار زائیده نمی شوند. او ضدقهرمان بود. تاریخ برای بار دوم به شکلی کمدی‌وار تکرار شد. به تفسیر مارکس قهرمان در قامت دلقک نمود پیدا می‌کند. پنج سال و اندی حضور لطف‌اللهیان در عمارت شهرداری او را از منظر منتقدان شایسته «خمود طلایی» کرده است.


عضو شوید

https://t.me/Mehdi_jahandideh
4.2K viewsedited  20:05
باز کردن / نظر دهید