2017-12-10 20:20:06
باسلام و ادب فراوان خدمت دوستان
طرح فرهنگ سازی فرهنگ نهج البلاغه
ادامه بحث...
سیری در کتاب سیری در نهج البلاغه؛ شهید مطهری
فصل سوم از بخش دوم این کتاب تحت عنوان مقایسه و داوری می باشد؛ که علامه شهید در این بحث به مقایسه منطق نهج البلاغه با دیگر مباحث کلامی، فلسفه شرقی و غربی می پردازد؛ که جهت هرچه بهتر بیان شدن مطلب از خود کتاب عبارتهایی را در این مجال می آوریم:
درباره ذات و صفات حق قبل از نهج البلاغه و بعد از آن ، در شرق و غرب
، در قديم و جديد از طرف فلاسفه ، عرفا ، متكلمين ، بحثهای فراوان به عمل
آمده است ولی با سبكها و روشهای ديگر . سبك و روش نهج البلاغه كاملا
ابتكاری و بیسابقه است ، تنها زمينه انديشههای نهج البلاغه ، قرآن مجيد
است و بس . از قرآن مجيد كه بگذريم هيچگونه زمينه ديگری برای بحثهای
نهج البلاغه نخواهيم يافت ...
برخی دانشمندان برای اينكه بتوانند زمينه قبلی برای اين مباحث فرض كنند اصالت انتساب آنها را به
علی عليه السلام مورد ترديد قرار دادهاند ! و چنين فرض كردهاند كه اين
بيانات در عصرهای متاخرتر پس از پديد آمدن افكار معتزله از يك طرف و
انديشههای يونانی از طرف ديگر ، پيدا شده است ، غافل از آنكه " چه
نسبت خاك را با عالم پاك ؟ ! " انديشههای معتزلی يا يونانی كجا و
افكار نهج البلاغهای كجا .
نهج البلاغه و انديشههای كلامی
در نهج البلاغه در عين اينكه خداوند متعال با اوصاف كماليه توصيف شده
است ، هر گونه صفت " مقارن " و زائد بر ذات نفی شده است . از طرف
ديگر ، همچنانكه میدانيم اشاعره طرفدار صفات زائد بر ذاتند و معتزله هر
گونه صفت را نفی میكنند .
الاشعری بازدياد قائله
و قال بالنيابه المعتزله
همين امر سبب شده كه بعضی بپندارند آنچه در نهج البلاغه در اين زمينه
آمده است در عصرهای متاخرتر ساخته شده و تحت تاثير افكار معتزلی بوده
است ، و حال آنكه اگر فردی انديشه شناس باشد میفهمد در نهج البلاغه كه
صفت نفی میشود ، صفت محدود نفی میشود و صفت نامحدود برای ذات
نامحدود مستلزم عينيت ذات با صفات است نه انكار صفات آنچنانكه عتزله پنداشتهاند ، و اگر معتزله به چنين انديشهای رسيده بودند هرگز نفی
صفات نكرده و قائل به " نيابت " ذات از صفات نمیشدند .
و همچنين است آنچه در خطبه 184 درباره حدوث كلام پروردگار آمده است
ممكن است توهم شود كه آنچيزی كه در اين خطبه آمده است مربوط است به
بحث در قدم و حدوث قرآن كه مدتها بازار داغی در ميان متكلمين اسلامی
داشت و آنچه در نهج البلاغه آمده است در آن عصرها يا عصرهای بعدتر الحاق
شده است . ولی اندك دقت معلوم میدارد كه بحث نهج البلاغه درباره حدوث
و قدم قرآن كه يك بحث بی معنی است ، نيست بلكه درباره " امر "
تكوينی و اراده انشائی پروردگار است ، علی میفرمايد امر پرودگار و اراده
انشائی پروردگار فعل اوست و به همين دليل حادث و متاخر از ذات است و
اگر قديم و در مرتبه ذات باشد مستلزم ثانی و شريك برای ذات است :
«يقول لمن اراد كونه كن فيكون ، لا بصوت يقرع و لا بنداء يسمع و انما
كلامه سبحانه فعل منه انشائه و مثله لم يكن من قبل ذلك كائنا و لو كان
قديما لكان الها ثانيا » .
يعنی هر چه را بخواهد باشد میگويد " باش " پس وجود میيابد ، اين
گفتن ، آوازی كه دروازه گوشها را بكوبد و يا فريادی كه شنيده شود ، نيست
، سخن او فعل او است ، و چون فعل او است حادث است و در مرتبه قبل
موجود نبوده است و اگر قديم باشد خدای دوم خواهد بود .
به علاوه ، رواياتی كه در اين زمينه از علی عليه السلام رسيده است و فقط
برخی از آنها در نهج البلاغه جمع شده است رواياتی مسند است و به زمان
خود آن حضرت متصل میشود ، بنابراين چه جای ترديد است ؟ و اگر شباهتی
ميان كلمات علی عليه السلام و برخی سخنان معتزله مشاهده شود احتمالی كه
بايد داده شود اينست كه معتزله از آن حضرت اقتباس كردهاند .
متكلمين اسلامی عموما - اعم از شيعی و سنی ، اشعری يا معتزلی - محور
بحثهای خود را " حسن و قبح عقلی " قرار دادهاند . اين اصل كه جز يك
اصل عملی اجتماعی بشری نيست از نظر متكلمين در عالم الوهيت نيز جاری
است و بر سنن تكوين هم حكومت میكند . ولی ما در سراسر نهج البلاغه
كوچكترين اشاره و استنادی به اين اصل نمیبينيم ، همچنانكه در قرآن نيز
اشارهای بدان نيست ، و اگر افكار و عقايد متكلمين در نهج البلاغه راه
يافته بود در درجه اول میبايست پای اين اصل باز شده باشد .
ادامه بحث در رابطه با نهج البلاغه و انديشههای فلسفی خواهد آمد...
استاد مهدی هاشمی (کثیر)
@mehdikasirkanon
ارتباط با استاد
@Kfvelaiat313
183 views17:20