Get Mystery Box with random crypto!

هیجده یوسفم را سر بریدند. یه شب غلام امام سجاد وقتی ظرف آب رو | Mehdi Sheikhi








هیجده یوسفم را سر بریدند.

یه شب غلام امام سجاد وقتی ظرف آب رو برای امام آورد دیگه شروع کرد اعتراض کردن، گفت: آقا نزدیک به سی و پنج سال ِ،هر موقع برات آب میآرم وضو بگیری،چشمت به آب می افته گریه میکنی،هر موقع یه بچه ی شیرخواره می بینی گریه می کنی،هر موقع یه بچه ی سه چهار ساله می بینی گریه میکنی،آقا بس نشده این همه گریه کردن؟ آقا فرمود:غلام از تو انتظار نداشتم این حرف رو بزنی، فرمود: غلام مگه تو قرآن نخوندی؟گفت:آقاجان،بله خوندم. مگه سوره ی یوسف رو این همه نخوندی؟بله آقا جان فدات بشم خوندم. فرمود:یعقوب یه یوسفش رو ازش دور کردن،با علم پیامبری می دونه یوسفش زنده است برمیگرده، فقط یه پیراهن خون آلود براش آوردند اینقدر گریه کرد دیگه چشماش جایی رو نمی دید،من جلوی خودم هجده یوسفم رو سر بریدند… آ








join @MehdiSheikhi5550