' خدا را شاهد و گواه می گیرم که از وقتی دوره سالیتیود را ش | استحاله انرژی جنسی - سالیتود - مس به طلا
" خدا را شاهد و گواه می گیرم که از وقتی دوره سالیتیود را شروع کردم خیییییییییلی حالم بهتر شده..."
نظر یکی از کاربران عزیز دوره سالیتود
"من خیلی وقت بود که در عمق وجودم احساس خوبی نداشتم. شادی هام لحظه ای بود و مدت هابود از ته دل احساس آرامش نمی کردم. درونم مدام غوغا بود. احساس سرگشتگی و گمگشتگی می کردم. بدنبال حل این موضوع خیلی به این در و اون در زدم. توی اینترنت خیلی دنبال مطلب می گشتم. نمی گم مطالبی که گفتن کاربردی نبود یا بی ارزش بود. ولی به کار بردن هیچ کدوم از اونها هم نمیتونست این احساس سرگشتگی را در من از بین ببره. از روش های شاد زیستن گفته بودن، تغییر باورها، اعتماد به نفس و عزت نفس، کسب ثروت، تکنیک های موفقیت، Nlp و خیلی چیزهای دیگه که این روزها خیلی روی بورسه. ولی هیچ کدوم منو ارضا نمی کرد. شاید همش روی هم فقط ۲۰ درصد اوضاع روحی ام را بهتر می کرد که تازه اونم موقتی بود. کتاب اثر مرکب را خوندم. به نظرم کتاب فوق العاده ایه و به همه توصیه می کنم که بخونن. خیلی چیزا ازش یاد گرفتم. ولی با این حال گمشده من توی این کتاب هم پیدا نشد. همیشه وقتی حرف از موفقیت و ثروت و شادی و .... زده میشه و این همه راهکار براش ارائه میشه از خودم می پرسیدم خب آخرش که چی؟ قراره ته تهش بعد از کسب همه اینها به چی برسیم؟ واین همون سوالی بود که جوابی براش پیدا نمی کردم و همین موضوع حالم را بد می کرد و بنابراین دلیلی نمی دیدم که تغییری توی شرایط فعلی ام بدم و گام مثبتی بردارم. چون همه اش می گفتم فرض کن من موفق ترین آدم دنیا.... ته تهش که چی بشه؟؟ ولی خدا را شاهد و گواه می گیرم که از وقتی دوره سالیتیود را شروع کردم خیییییییییلی حالم بهتر شده. جواب خیلی از سوالام را پیدا کردم. همه اینهایی که شما می گین من خودمم میدونستم ولی نمیدونم شاید اینکه دارم از کلام شما تاثیر می گیرم یه معجزه است! از شروع این دوره تا الان هر لحظه و برای انجام هر کاری چه بزرگ و چه کوچیک به این فکر می کنم که آیا می ارزه یا نه؟ آیا این کار یک قدم مثبت در جهت تعالی روحی منه یا بازدارنده است.... هر گناهی یا اشتباهی که میخواد ازم سر بزنه یه لحظه فکر می کنم می ارزه یا نه؟ برای اولین بار در کل عمرم دیشب یه کاری کردم! توی خیابون بودم که دیدم هوا داره تاریک میشه . نگاه کردم به ساعت.. یه ربع به اذان مغرب مونده بود. وقتی از خونه میرفتم بیرون میدونستم دیر برمی گردم. همش حواسم بود که وضو بگیرم و بعد برم بیرون که نمازم را اول وقت توی یه مسجدی بخونم. ولی شیطان از یادم برد!!! همون لحظه توی خیابان دیدم نزدیک یه مسجدم. سریع راهمو کج کردم و رفتم کِرِم روی صورتم را شستم!(خانم ها میدونن وقتی کِرِم ارایشی توی کیفت نیست و مجبوری کِرِمت را بشوری و نباشه که دوباره بزنی و بری بیرون چه فداکاری بزرگیه!!!) بعد وضو گرفتم و توی همون مسجد نماز خوندم بعد رفتم دنبال بقیه کارام. این روزا حال دلم خیلی خوبه.... کاری که این روزا دارم می کنم مصداق بارزش توی این یک بیت شعره: پاسبانِ حَرَمِ دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم...."
تهیه فوری دوره با تخفیف ویژه https://dl.mesbetala.com/MesBeTalaApp/MesbetalaV2063.apk
