Get Mystery Box with random crypto!

دلبر مام آدم عجیبی بود، مثلا همیشه از خورشید تعریف میکرد. از ز | ✍🏼 فِریس

دلبر مام آدم عجیبی بود،
مثلا همیشه از خورشید تعریف میکرد.
از زیبایی های خورشید میگفت،
میگفت که خیلی خورشیدو دوست داره.
منم گفتم خب خورشیدو دوست داره پس برم خودم شبیه خورشید بکنم،
شاید اونوقت منو دوست داشته باشه..
بعد از کلی تلاش خودم شبیه خورشید کردم،
رفتم پیشش،تا اومدم حرف بزنم یهو دیدم داره از ماه تعریف میکنه،
گفت:وای بیین ماهو،ببین چقدر قشنگه،بیین چقدر دوست داشتنیه..
من ماهو حتی از خورشیدم بیشتر دوست دارم...
منم آدم ساده رفتم که خودم تغییر بدم،
رفتم که براش ماه بشم،
رفتم که شاید اینبار دوستم داشته باشه..
بالاخره خودم شبیه ماه کردم و رفتم پیشش،
دلم زدم به دریا باهاش حرف زدم..
ولی فکر کنم دیگه دلش زده بودم چون برگشت گفت چرا اینقدر رنگ و بارنگی؟چرا هر روز یه شکلی؟
چرا اینقدر متغییری؟
بهم گفت تو آدم اشتباهی هستی پس نمیتونم کنارت باشم...
رفت...
رفت و آخرشم نفهمید همه این تغییرات فقط بخاطر این بود که دوستم داشته باشه...
نفهمید که من فقط بخاطر موندنش تو زندگیم خودم اینقدر به در و دیوار کوبیدم...

-محمد مهدی عظیمی
__________________
@Mhmadmahdiazimi