به تو قول دادم که تو را دوست نداشته باشم.. سپس مقابل این تصمیم | اشاره به هیچکس
به تو قول دادم که تو را دوست نداشته باشم.. سپس مقابل این تصمیم بزرگ، دلم لرزید.. به تو قول دادم که برنگردم و برگشتم.. و از دلتنگی نمیرم، و مُردم.. به تو قول دادم که ضعیف نباشم، و بودم.. به تو قول داده بودم که دربارهی چشمانت شعر نگویم، و گفتم.. قول داده بودم که نه... و نه.. و نه.. انگار از فرطِ راستی، دروغ میگفتم و خدا را شکر، خدا را شکر که دروغ گفتم؛ خدا را شکر