سقوط هواپیمای اوکراینی ورود به فرودگاه به همراه خانوادهه | میلان نیوز
سقوط هواپیمای اوکراینی
ورود به فرودگاه به همراه خانوادههاشان. صف چکینگ. گرفتن کارت پرواز. بگوبخندهای پشت آخرین گیت. آخرین بوسهها. بغل کردنها. قربانت برومها. زود برگردیدها. ورود به هواپیما. خوشآمدگویی خدمهی پرواز. جا دادن کولهها و چمدانهای کوچک بالای سر. بحث درباره این که کی کنار کی بنشیند. بستن کمربندهای پرواز. لحظهی غریب جدا شدن از زمین. نمای تهران از آن بالا. اوج گرفتن. پوزخند زدن به قوهی جاذبه در دل پرندهای آهنین در میان ابرها... با نگاهی رو به آینده. از زمین تا آسمان. از سرزمینی به سرزمین دیگر. از دنیایی به دنیایی دیگر. حکایت قدرت انسان در برابر طبیعت.
ناگهان آن صدا. غرشی غیرمنتظره در دل اوجگیری پرنده آهنین. نعرهای شلیکآسا. انفجاری برای همیشه. بیتردید چهرههایی حیرتزده. مادر با تهلبخندی خطاب به دخترها: «چیزیتون نشد، مامانجون؟» لحظات کمشدن ارتفاع. «بابا، چی شده؟» «هیچی. همین حالا تموم میشه.» فشار دستان مامان و بابا. «تموم میشه. چیزی نشده. روی آسمون تهرانیم هنوز.» اکسیژن. نفس نفس زدن. فریادهای وحشت. خدایا، خدا. بوم. بوم. آتش و سوختن... نمیدانی تکه تکه شدن چه آهنگی دارد.