یادداشتهای شیطان ! داستان کتاب از جایی شروع میشود که میفهمی | و
یادداشتهای شیطان !
داستان کتاب از جایی شروع میشود که میفهمیم شیطان حوصلهاش از شیطان بودن سر رفته است و تصمیم میگیرد در هیأت یک انسان به زمین بیاید و شیطنت کند. او برای رسیدن به این منظور، یک میلیاردر آمریکایی سی و هشت ساله به نام گرنی واندرهود را انتخاب میکند و بی سر و صدا و در شب او را به قتل میرساند و وارد جسم او میشود. به این ترتیب کسی از مردن واندرهود با خبر نمیشود و شیطان با جسم زندگی میکند و میتواند هر موقع خسته شد از جسمش خارج شود و مثل خارج شدن روح از بدن، باعث مرگ این مرد آمریکایی شود. داستان از جایی جدیتر میشود که گرنی واندرهود (بخوانید شیطان) به رم میرود تا با ثروت عظیمی که دارد بشریت را خوشبخت کند. در این راه با انسانی با افکار عجیب به نام فاما مگنوس و دخترش آشنا میشود.