Get Mystery Box with random crypto!

میراث گذشتگان

لوگوی کانال تلگرام miras_gozashtegan — میراث گذشتگان م
لوگوی کانال تلگرام miras_gozashtegan — میراث گذشتگان
آدرس کانال: @miras_gozashtegan
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 30.10K
توضیحات از کانال

بسم الله الرحمن الرحیم

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2023-07-24 20:51:40
‌‌راه تشخیص مهره ی مار اصلی لو رفت ‌‌

‌‌بازگشت معشوق ۲۴ ساعته تضمینی بدون نیاز به دسترسی حتی از راه دور
‌‌ دفع سحر و جادو و چشم نظر ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌فروش ملک ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌ ‌‌افزایش رزق و روزی و گره گشایی در کمترین زمان تضمینی

باضمانت کتبی و مهره مغازه
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
‌‌بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن ‌‌A 3 ‌‌ ‌‌
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
@geregosha
ارتباط مستقیم با استاد ‌‌ ‌‌ ‌‌
09211545654
@shahriyardolati
489 views17:51
باز کردن / نظر دهید
2023-07-24 20:50:25
ایران کشور کشاورزی بوده...

اغلب اسطوره‌های ما به طبیعت و زمین و گیاه مرتبطند ...

یک رسم دیرین بود که اگر قناتی خشک می‌شد، برایش زن می‌گرفتند
اغلب زنی بی سرپرست را به عقد قنات درمی‌آوردند و اهالی متقبل خرجش می‌شدند ...

شگفت آنکه قنات پر آب می‌شد ... !






@mitas_gozashtegan
430 views17:50
باز کردن / نظر دهید
2023-07-24 20:47:02
روزگاری که ایران در اوج بود !

رشد اقتصادی دو رقمی و در آمد سرانه هر ایرانی ۵ برابر کشورهای همسایگان ما بود .
( خرید سهام کارخانه های بزرگ دنیا، در سال ۱۳۵۵ خورشیدی )






@miras_gozashtegan
453 views17:47
باز کردن / نظر دهید
2023-07-24 19:01:15 کارگشا تضمینی ۲۴ ساعته
بختگشا تضمینی ۲۴ ساعته
جذب پول تضمینی ۲۴ ساعته
باطل سحر تضمینی ۲۴ ساعته
فروش ملک تضمینی ۲۴ ساعته
جذب معشوق تضمینی ۲۴ ساعته
با ضمانت نامه کتبی و مهره مغازه
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
واسه مشاوره رایگان رو متن آبی بزنی2☆5
09211545654
@Geregosha
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
192 views16:01
باز کردن / نظر دهید
2023-07-24 19:01:09 تهران سال ۱۳۰۸ خورشیدی شبی از شبهای بسیار سرد زمستان ، مراد اورنگ داستانی از داستانهای شاهنامه را برای رضاشاه میخواند :

ــ شبی که قرار بود بعد از شکست ایران و داریوش سوم توسط اسکندر روشنک دختر داریوش سوم به نزد اسکندر برود ،  اسکندر اصرار داشت که مردم پیش از حرکت او چراغانی کنند
در حالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند!

مردم ، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و حکیم فردوسی طی یک بیت شعر ، این ماتم را اینگونه بیان کرد :

ببستند آذین به شهر اندرون
لبان پر ز خنده ، دلان پر ز خون

رضاشاه بی اختیار شروع به گریه کرد و دقایقی اشک ریخت . تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود! ، پس از این اتفاق رضا شاه دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد

باستانی پاریزی
شاهنامه آخرش خوش است





@miras_gozashtegan
720 views16:01
باز کردن / نظر دهید
2023-07-24 10:18:30 کارگشا تضمینی ۲۴ ساعته
بختگشا تضمینی ۲۴ ساعته
جذب پول تضمینی ۲۴ ساعته
باطل سحر تضمینی ۲۴ ساعته
فروش ملک تضمینی ۲۴ ساعته
جذب معشوق تضمینی ۲۴ ساعته
با ضمانت نامه کتبی و مهره مغازه
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
واسه مشاوره رایگان رو متن آبی بزنی2☆5
09211545654
@Geregosha
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
1.5K views07:18
باز کردن / نظر دهید
2023-07-24 10:18:06 سخن بزرگان

استالین
«تصمیم» با «رأی‌دهندگان» نیست؛ با کسانی است که «رأی»ها را «شمارش» می‌کنند!
           

بزرگ علوی:
با کشتنِ «شپش»، سر از «خارش» خلاص نمی‌شود، شپشِ دیگری، همان «مأموریت» را انجام می‌دهد؛ سر را باید «ضدِعفونی» کرد!


جرج اورول
مردمی که «سیاستمدارانِ فاسد» را انتخاب می‌کنند «شریکِ جرم» هستند، نه قربانی!


چرچیل (وینستون)
وقتی «اسب»ها را به «میدان مسابقه» راه نمی‌دهند، هر «خر»ی می‌تواند «پیروزِ» مسابقه باشد!


سقراط
انسان به اندازه‌ای که «پرسش»،«نقد» و«شک» می‌کند؛ «خردمند» است!

وقتی «سایه»ی آدمهای «کوچک» در حال «بلند» شدن است؛ «آفتابِ» آن سرزمین، دارد «غروب» می‌کند!

عزیز نسین
انسان فقط در قبال «گفته»هایش «مسؤول» نیست، در برابرِ «سکوت»هایش هم «مسؤولیت» دارد!


فرانکلین روزولت
در سیاست، هیچ پدیده‌ای «اتفاقی» نیست؛ هراتفاقی، «برنامه‌ریزی» شده است!


مارتین لوترکینگ
تا «خَم» نشوید، کسی «سوار»تان نمی‌شود!

کسانی که «اجرای عدالت» را بارها به «تأخیر» می‌اندازند، قصدِ «تحقق» آنرا ندارند!

اگر کسی یک بار، مرا فریب داد، شرم بر او باد؛ اگر دو بار مرا فریب داد، شرم بر من باد!


مارک تواین
آنجا که «آزادی» وجود ندارد، اگر«رأی دادن»، چیزی را «تغییر» می‌داد اجازه نمی‌دادند کسی رأی بدهد!


مهاتما گاندی
اگر«جرأت» نداری «حرف ِحق» بزنی، دست‌کم برای کسی که «حرف ناحق» می‌زند، «کف» نزن!


نيچه(فردریش)
«آینده» از آنِ کسانی است که به «استقبال»اش می‌روند!

هانا آرنت
انتخاب از میان «بد» و «بدتر» ، «فرصت»ی است که برای «بدتر» شدن ، به «بد»ها می‌دهیم
.




@miras_gozashtegan
1.4K views07:18
باز کردن / نظر دهید
2023-07-24 10:17:25
حرف مفت زدن از کجا آمد؟

در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف‌خانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگراف‌خانه بی‌مشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند.
ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه می‌خواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیام‌هایشان به مقصد می‌رسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیده‌اند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است...!






@miras_gozashtegan
1.1K views07:17
باز کردن / نظر دهید
2023-07-23 19:35:47
پیدا کردن پول به هر وسیله که باشه جایزه، حُسن آدم حساب میشه، این را از من داشته باش. آن وقت مهندس تحصیل کرده افتخار میکنه که ماشین کارخانۀ تو را به کار بندازه، معمار مجیزت را میگه که خونه ات رو بسازه، شاعر میاد موس موس میکنه و مدحت را میگه، نقاشی که همۀ عمرش گشنگی خورده تصویرت را میکشه، روزنامه نویس، وکیل، وزیر همه نوکر تو هستند. مورخ شرح حال تو را مینویسه و اخلاق نویس از مکارم اخلاقی تو مثل میاره. همۀ این گردن شکسته ها نوکر پول هستند. میدانی علم و سواد چرا به درد زندگی نمیخوره برای اینکه باز نوکر پولدارها بشی، آنوقت زندگیت هم نفله شده. تو هنوز نمیدانی زندگی یعنی چی!

صادق هدایت
حاجی آقا






@miras_gozashtegan
1.7K views16:35
باز کردن / نظر دهید
2023-07-23 19:34:35
بازرگانی مال و منالی فراوان و زنی زیبا داشت.
رابطه زناشویی آن دو مدتها بود که خالی از محبت شده بود.
شبی از شب ها دزدی از دیوار خانه آنان بالا رفت.
زن که بیدار بود، از دیدن دزد ترسید و به آغوش شوهر پناه برد.
بازرگان بیدار شد و زن را که در این حالت دید، با تعجب پرسید:
این همه نعمت از کجا به من رسیده است!؟
در همین حین چشمش به دزد افتاد و از آنچه پیش آمده بود آگاه شد و به دزد گفت:
دارو ندارم بر تو حلال باشد.
هر چه میخواهی بردار و برو، چون این تو بودی که زنم را بر آن داشتی که در آغوشم بگیرد.
آری دوستان
دارو ندار زندگی پیشکش جرعه ای محبت است
بیخیال داشته ها....
ببین چه مقدار توی دل شریکت جای داری ..





@miras_gozashtegan
1.5K views16:34
باز کردن / نظر دهید