Get Mystery Box with random crypto!

او دیگر دعا نخواند... حدود سالهای 61و62، زمانی که #شهید_بابا | میروژ

او دیگر دعا نخواند...

حدود سالهای 61و62، زمانی که #شهید_بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود، یکی از پرسنل نقل کرد:
در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم. در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست.
پس از پایان دعا که چراغها روشن شد، دیدم که حدسم درست بوده. کسی که دعای کمیل می خوانده است سرهنگ بابایی است. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:
#جناب_سرهنگ! قبول باشد ان شاءالله.

اطرافیان با شنیدن کلمه«سرهنگ»، به #شهید بابایی نگاه کردند. بعد از احوالپرسی که با هم کردیم، از چهره او دریافتم که ناراحت است. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ دادند:
-کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی.

فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه #شهید_بابایی را نمی شناخته و ایشان هرشب جمعه به عنوان شخص عادی به آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است.
پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند: زیرا همیشه دوست می داشت تا #ناشناس بماند.
برگرفته از کتاب پرواز تا بی نهایت

خب، حالا ببینید این روزها چه حرص و ولعی در جامعه برای کسب شهرت، مطرح شدن و پست گرفتن راه افتاده است!
بعد انتظار شهادت هم داریم. بمارکمو ناوو


|• @MirouzH •|