2022-07-02 21:50:10
#شعر
#غزل
بیا و راز مرا بی بهانه افشا کن
بیا و گمشده ام را دوباره پیدا کن
به وقت آمدنت گوش می شوم یکسر
بیا و درد دلت را شبانه نجوا کن
به لب رسیده جان و دگر صبر ممکن نیست
مرا به جان خودت اندکی شکیبا کن
تویی مسافر نور و منم ملول اینجا
بگیر دست نیازم، مقیم آنجا کن
بیا و خاطره روزهای بودن را
برای این همه چشم انتظار احیا کن
بیا و آمدن روزهای روشن را
برای ما ز خدای خودت تقاضا کن
بیا و خود بنگر درد و رنج عاشق را
و شوق دیدن معشوق را تماشا کن
بیا و واژه عشق و وصال و هجران را
برای منتظرانت دقیق معنا کن
سکوت، روزیِ این روزگار تاریک است
زبان الکن مان را دوباره گویا کن
شکسته بال و زمینگیر و دستمان کوتاه
بیا و فرصت پرواز را مهیا کن
بیا و دور کن از ما تمام زشتی را
بیا و چهره آئینه را مصفا کن
میثم کهن ترابی
شنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۱
212 views✭ ~N͜͝a͜͝j͜͝m͜͝e͜͝h͜͝~✭, edited 18:50