Get Mystery Box with random crypto!

از زاهد کشوری تا عاشق کفْ‌زنان طوفان شمس از راه رسیده بود و ک | کتاب، شعر، موسیقی و...

از زاهد کشوری تا عاشق کفْ‌زنان

طوفان شمس از راه رسیده بود و کَشتیِ زندگی مولانا که تا آن روز در دریایی آرام حرکت می کرد،دستخوشِ امواج سهمگین شُد.مولانا که زاهِدِ کشوری و صاحب مَنْبَری بود،عاشقِ کَف زنان و ترانه گویِ مردی شد که هنوز او را چنان که باید و شاید نمی شناخت. تَقدیر چُنان می خواست که درون فقیه و مُفتی سی و هشت سالۀ شهرقونیه، مولانایِ تازه‌یی متولد شود که به جای ذکر و تسبیح و وعظ و تدریس و جواب دادن به مسایلِ شَرعی مردم، بیت و غزل بگوید و رَباب بِنَوازد و در میان کوچه و بازار بِرَقصد. چه رُسوایی عظیمی. این زایمانْ حتی با وجود قابلۀ دلسوز و دانایی مانند شمس، دَردی توان فَرسا داشت. مولانا نصیحت دوستان و آشنایان و طَعْنۀ رقیبان اهل مدرسه و نا خشنودی مریدان را می شنید و می دید و این همه به صورت شک و تردید های کَلافه کُننده در جانش چنگ می زد. به خود نِهیب می زد تا شکّ و تردید را از دل بیرون کُند. نشانه های این کشمکش درونی را در برخی از غزل های او می توان دید. برخَلافِ آنچه در بسیاری از روایت هایی که دربارۀ مولانا نقل کرده اند آمده است، مسئله به تضاد «عِلْم حال» و «علم قال» منحصر نمی شد. شمس نیامده بود تا برتری «حال» را بر «قال» به او نشان دهد. مولانا خود پَروَردۀ بَهاءُالدّین ولد و سَیِّد بُرهانُ الدّین بود و تحصیل ها کرده بود و کتاب ها خوانده بود. اگرهنوزاین قدر نمی دانست که با قیل و قال مدرسه نمی توان به خدا رسید، پس دیگر چه می دانست؟راست است که شمس نیز بارها این نکته را خاطرنشان کرده است:

مثلاً این ذوفُنونِ عالَم [منظور مولاناست] که در فِقه و اصول و فُروع مُتَبَحِّر است، این ها هیچ تَعَلُّق ندارد به راهِ خدا و راهِ انبیا، بَل پوشاننده است او را.
#شمس_تبریزی

ادامۀ متن در لینک زیر:

https://goo.gl/YHCmLu