Get Mystery Box with random crypto!

دختر مورد علاقۀ شاهنشاه دیشب دچار [قی ] و اسهال شد، به علت خور | مباهله قرن21

دختر مورد علاقۀ شاهنشاه دیشب دچار [قی ] و اسهال شد، به علت خوردن چغاله بادام! پدرسوختۀ سوئدی به چغاله چه کار دارد؟! باری من دستپاچه شدم و فوری دکتر [عباس] صفویان را خواستم و به عیادت فرستادم و او را با رانندۀ خودم روانۀ محل توقف او کردم. رانندۀ من که عجلهۀمرا در می یابد و از وجود دختر دیگر خبر ندارد، درست به حرف من و آدرسی که می دهم، گوش نمی دهد و دکتر را پیش دختر فرانسوی -دوست من- می برد! دکتر وارد می شود و می گوید: فلانی مرا برای معالجۀ شما فرستاده. چه خورده اید و از کِی دچار قی و اسهال شده اید؟! دختر (فرانسوی) دچار تعجب می شود و می گوید من چنین مرضی ندارم! ولی دکتر اصرار [می کند] که چرا مرض دارید، به من نمی گویید؟ نباید از دکترهای ایرانی بترسید!
از او انکار و از دکتر اصرار، تا بالاخره دختر به من تلفن می کند و مشت من و دکتر، هر دو باز می شود و من دکتر را پیش دختر سوئدی می فرستم!
به قدری [با شاه] خندیدم که اگر پیشخدمت احیاناً در این لحظه وارد اتاق [شاهنشاه] می شد، تعجب می کرد که چه شده! من که به حالت گریه افتاده بودم و شاهنشاه هم خیلی خندیدند.
باری به حمدالله امروز حال دختر خوب شد و او را به کیش فرستادم که فردا خودمان هم برویم! ولی از بخت بد، بیچاره دختر سوئدی از کیش تلفن زد که عادت زنانگی من یک هفته جلو افتاده و من بسیار ناراحتم که وقت را تلف خواهم کرد!
من هم بسیار ناراحت شدم. قبل از این که سر شام علیاحضرت ملکه پهلوی تشریف ببرند، من رسیدم، مطلب را ناچار عرض کردم. مدتی شاهنشاه راه رفتند و فکر کردند که چه کنیم؟! کس دیگری بفرستیم [یا] اصولاً نرویم؟ و جهات مختلف را صحبت کردیم، در حدود ۱۰ دقیقه، و بالاخره فرمودند: خوب، می رویم و کاملاً استراحت می کنیم. مردمی که در اطراف ایستاده بودند، منجمله والاحضرتها، تعجب کردند که چه معضلی پیش آمده که من که معمولاً دیگر شبها مزاحم شاهنشاه نمی شدم، امشب ۱۰ دقیقه وقت همایونی را گرفتم!.

1355/1/25