بچه بودم اما این گفتگوی پر دلهره ی مامان و خانم های همسایه یاد | مدیران ایران | آموزش مدیریت کسب وکار |modiriran 🕊
بچه بودم اما این گفتگوی پر دلهره ی مامان و خانم های همسایه یادمه ... دیشب کجا را زدند . جنگ بود . روز و شبهای پر دلهره و تلخی برای همه مردم بود . ما تو تهران کمتر می فهمیدیم این تلخی ترسناک چیه تا موشک ها به تهران هم رسید . امروز صبح موقع رسوندن دخترم به مدرسه مادری با دلهره گفت دیروز یه مدرسه نزدیک خونه ما را زدند . از آن لحظه دوباره دل آشوبم . تمام تلاشم برای اینکه تمرکزم را حفظ کنم و آرام باشم بی فایده است . به تلنگری این روزها دوباره طوفان در دلم به پا می شود . والدین دارند برای تمام شدن روزهای باقی مانده مدرسه روزشماری می کنند تا بچه هاشون نروند مدرسه ! چون نگران امنیت بچه هاشون هستند . دغدغه هایی از این دست می تواند یک جامعه را با سرعت به سمت پرتگاه ببرد . دوربین های مدرن و مسئولین همه برای حفظ حجاب بسیج شده اند . فکر مهاجرت به جایی امن برای زندگی به بچه های دبستانی هم رسیده است . البته مسئولین می گویند بچه ها کمی بد حال شده اند و هیجانی....