خواستم حرف بزنم. اگر یک نفر بود، اگر فقط یک نفر نگاه میکرد، م | Moein Dehaz
خواستم حرف بزنم. اگر یک نفر بود، اگر فقط یک نفر نگاه میکرد، میگفتم. خواستم گریه کنم، اما مگر گذاشت؟ اشکی که همیشه داشت میآمد.
خواستم از عشق بگویم. از رنجی غریب حرف بزنم. خواستم با کسی حرف بزنم. برایش بگویم که چیزهای عزیزی در این دنیا هست، که بیاینکه تجربهشان کنیم، از آنها دلزدهایم. آیا میفهمید؟ از همهی آنچه نداشتهام، اشباع شدهام. لبریز شدهام. همهی آنچه نیست، از من دارد سر میرود. آیا کسی حرف مرا میفهمد؟