Get Mystery Box with random crypto!

#مطلب_روز روز کودتا زیر آتش توپ و تانک: من روی همین تختخواب م | مصدق به روايت تاريخ و اسناد

#مطلب_روز روز کودتا زیر آتش توپ و تانک: من روی همین تختخواب می مانم تا کشته شوم.
مصدق در روز ۲۸ مرداد از ساعت ۴ که قوای نظامی رسما به طرف خانۀ او هجوم آورده بودند، به فرماندهان محافظ خانه دستور صریح داده بود که از تیراندازی به طرف قوای نظامی خودداری کنند و فقط از نزدیک شدن اراذل و اوباش به خانه او جلوگیری شود و این دستور حتی با آویختن بیرق سفید در قسمت‌های مختلف خانه انجام شد. [پارچه]سفیدی که برای این امر به کار رفته است ملافۀ دکتر مصدق بود. ساعت ۳.۵ بعدازظهر سرتیپ فولادوند [و در حالی که] اجامر معدودی هم حاضر به حمله و چپاول بودند به دیدن مصدق آمد. نامه‌ای کتبی به امضای آقایان نریمان، دکتر شایگان،مهندس رضوی و...به ایشان داده شد که طبق آن به فرمانده جدید ستاد ارتش و مسئولین کودتا نوشته شده بود خانه دکتر مصدق بلادفاع است و بایستی مثل خانه یک فرد ملت محافظت بشود. وقتی که آویختن ملافه و بیرق سفید هم مانع تیراندازی قوای مهاجم نشد برای جلوگیری از قتل نفس، دکتر مصدق به قوای نظامی مدافع منزل دستور داد که سربازان مدافع تمام اسلحه‌های خود را به خارج پرتاب کنند و افراد هم با فریاد زنده‌باد شاه عدم دشمنی و اختلاف خود را با قوای مهاجم اعلام کنند. گلوله باران با وجود این اقدام ادامه داشت. قصد اساسی مهاجمین خراب کردن خانه به سر دکتر مصدق و ده نفری که در اتاق او تا دم آخر [مانده] بودند بود. از وزراء، آقایان دکتر صدیقی و مهندس معظمی و از نمایندگان دوره ۱۷ آقایان نریمان، مهندس رضوی، دکتر شایگان، مهندس زیرک‌زاده و مهندس حسیبی و سه کارمندنخست‌وزیری درمنزل دکتر مصدق بودند.[می خواستند خانه را]خراب کرده و آنان را هم که زنده مانده‌اند به وسیله افراد مهاجم غیرنظامی به قتل برسانند. هر چه آقایان مهندس رضوی و دکتر شایگان از دکتر مصدق خواهش می‌کردند خانه خود را ترک کنند دکتر مصدق از قبول پیشنهاد خودداری می کرد و اظهار داشت که «آقایان آزادند و حتی خواهش می‌کنم که همه بروند و جان خود را نجات دهند. ولی من باید روی همین تختخواب که کمر به خدمت ملت ایران بسته‌ام بمانم تا کشته شوم.»البته هیچ یک از ده نفری که با او تا دم آخر ماندند حاضر به جدا شدن از پیشوای محبوب ملت ایران نشده و با ‌‌نهایت متانت و بردباری همچنان در اطراف تختخواب دکتر مصدق در انتظار مرگ نشسته بودند.
تمام دیوارهای خانه دکتر مصدق گلوله خورده بود و می‌خورد و صدای مهیبی می‌داد تا یکی از گلوله‌ها وارد اتاق شد، آقای دکتر صدیقی گفت: آقا اجازه بدهید از اتاق خارج شویم، اما دکتر مصدق گفت فقط تختم را جا به جا کنید.
دکتر صدیقی-وزیر کشور دولت مصدق- می گوید: سرتیپ فولادوند در بیانات خود که بسیار آمیخته با وحشت و اضطراب بود گفت«جناب آقای دکتر مصدق اگر به خود رحم نمی کنید به ساکنان خانه و کسانی که در این اتاق هستند رحم کنید. دکتر مصدق پاسخ گفتند «من مانع خروج آقایان نیستم و به آقایان گفته ام از اینجا خارج شوند. من در همین جا می مانم و مایلم که در همین جا کشته شوم.»
با اصرار آقایان مهندس رضوی و شایگان که مرتب و مکرر تکرار می‌شد که حیف است دکتر مصدق این‌طور جان خود را بدون هیچ نوع مقاومتی در مقابل اجامر فدا کند، بالاخره دکتر مصدق قبول کرد که از اطاق خود به طبقه پایین عمارت خویش آمده و خطر مرگ را اقلا برای ساعتی به تاخیر بیاندازد. در نهایت دکتر مصدق راضی شد که خانه ای را که زیر آتش تانک و گلوله های کودتاچیان قرار داشت ترک کند.
محمد مصدق در محکمه نظامی -جلیل بزرگمهر- ص۶۵۷
تارنمای ایران بوم
کتاب«نامه‌ها و یادداشت‌های مهندس کاظم حسیبی»
@mohammadmosaddegh