سال ۱۳۸۰، اولین مشارکتام در یک پژوهش اجتماعی، اولین آشناییام | درباره ما (محمدرضاکلاهی)
سال ۱۳۸۰، اولین مشارکتام در یک پژوهش اجتماعی، اولین آشناییام با جوان بیستوشش-هفت سالهای هم بود که در آن پژوهش همکار شدیم و بحث و جدل با او یکی از تجربههای لذتبخش آن روزهایام شد. جوانی که در همان گفتوگوهای شفاهی هم، هر جملهاش ارجاعی به یک نظریهپرداز داشت. کلهاش پر بود از تئوریها و نظریههای بسیاری که بسیار خوانده بود، و در حافظهی قدرتمندش، انگار بیهیچ تلاشی برای حفظ کردن، به راحتی در دسترساش بود و جابهجا از زبان پرحرارتاش بیرون میجهید.
آن آشنایی، که تجربهی همکاری در یکی دو پژوهش دیگر هم به آن افزوده شد، دوستی پایداری شد که هنوز هم ادامه دارد. محمد فاضلی در تمام طول این مدت، به همان اندازهی روزهای جوانی، پرشور، پرکار و پرمطالعه ماند؛ چیزی که از بروز و ظهور فعالیتهای بسیار دامنهدارش در عرصههای مختلف پیدا است و نیازی به گفتن ندارد. اما آنچه که او را از یک تحلیلگر پرکار و پرمطالعه فراتر میبرد، دغدغهی مداومی است که برای بهبود اوضاع داشته و به شیوهی خودش آن را از پستوی مطالعات شخصی و کلاس و درس دانشگاهی، به عرصهی عمومی کشانده، و نگران و دغدغهمند، به گفتن و نوشتن و مشاوره دادن واداشته است؛ دغدغهمندیای که از صِرف یک عنوان فراتر میرود و تاروپود تلاشهایاش را میسازد؛ چیزی که هرقدر هم منتقدش باشیم، نمیتوانیم انکارش کنیم.
در کنار اینها آنچه از فاضلی شخصیتی باز هم متفاوتتر میسازد، منش اخلاقی او است: از یکسو فروتنیای که در مراوده با اطرافیاناش، چه دانشجویاناش باشند که خود را شیفتهی آنها کرده است و چه دوستان و آشنایاناش، به نحوی طبیعی، بدون آنکه تلاشی برای حفاظت از آن به خرج دهد بروز مییابد. از سوی دیگر تعهدش به کار اصیل، بدون کمترین آمیختگی با نفع شخصی و مناسبات غیرحرفهای.
اکنون نظام دانشگاهی اعلام کرده به محمد فاضلی نیازی ندارد. او یکی از مهمترین مطالبهگران «گزارش ملی» برای وقایع اجتماعی است. به نظر من یکی از مواردی که امروز بیش از هر زمان دیگر نیازش به چیزی شبیه «گزارش ملی» احساس میشود، همین فرایند «جذب و دفع» اعضای هیأت علمی است. در طول این سالها نظام آموزش عالی چه کسانی را جذب کرده، چه کسانی را جذب نکرده، و چه کسانی را دفع کرده است؟ بر فرایند این جذب و دفع، تا چه حد ملاکهای علمی و اخلاقی حاکم بوده است؛ تا چه اندازه معیارهای جناحی مداخله داشته؛ و به چه میزان منافع گروهی و شخصی توانسته در آن رخنه کند؟ و در نهایت پیامد این جذب و دفعها چه بوده است؟