Get Mystery Box with random crypto!

عطاء‌الله امیدوار را از وقتی در موزه هنرهای معاصر کار می‌کردم | محمدرضا طاهری

عطاء‌الله امیدوار را از وقتی در موزه هنرهای معاصر کار می‌کردم می‌شناسم. مردی آشفته حالت و پریشان وضع، با جامه‌های رنگارنگ و سبیلی بزرگ که تا به حال قیچی به خود ندیده. دوربینی بر گردن و لبخندی بر لب، آماده برای گفتگویی گرم درباره هر موضوعی که تو بخواهی! نمی‌دانستی چه کاره‌اش باید بدانی... نقاش؟ عکاس؟ خواننده؟ نوازنده؟ معمار؟ فیلمساز؟ گمانم که خودش هم نمی‌دانست. دست در هر شاخه‌ای که بگویی زده و در هر کدام کارهایی کرده اما در هیچکدام چندان جدی نبوده که بگویی این کار اصلی اوست. گویا پریشانی جانش در طول زندگی نگذاشته بود که همچون عاقلان یک مسیر را برگیرد و پیش برود و در آن برای خودش کسی بشود. عمری عنان کار را به دست دل داده و خرامان خرامان گلی از هر چمنی چیده و فارغ از خوش‌آمدِ خاص و عام هر طور دلش خواسته زیسته... وه که چه رشک برانگیز است اینگونه زیستن!
.
امروز خبر آمد که عطاء‌الله امیدوار دنیای ما گرفتاران را برای همیشه ترک کرد. دنیایی که یکسره توصیه و بکن و نکن و باید و نباید است. او از ابتدا هم آدمِ اینجا نبود و هیچگاه توصیه‌های این دنیا را جدی نگرفت. دمش گرم و روانش شاد و آزاد باد...
.
.
.
@mohammadrezataheri