Get Mystery Box with random crypto!

قلیل الانتشار

لوگوی کانال تلگرام mohsen_parastari — قلیل الانتشار ق
لوگوی کانال تلگرام mohsen_parastari — قلیل الانتشار
آدرس کانال: @mohsen_parastari
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 63
توضیحات از کانال

👤 محسن پرستاری
🔸در انتشار مطالب امانت دار باشیم
🔸شروع فعالیت: دوشنبه 7 اسفند ماه 96

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-08-02 13:21:17 #دلتنگی

ایسدَدیم دورام، اَیغلاریم اَسدی. نه اوتورا بیلدیم نه گِدَن اَیَغیم اولدی. اِلَه بیلدم اَیغلاریم یِردَن اوزولدی. بیلمَدون باشیما نه گَلدی. دنیا باشیما فرراندی. اورَگیمنَن کِچَنی دیلیم توتمادی دیم. گوزلَریم دولدی. قالدیم بیر دونیاسیز آداملارین ایچینیده. سَسیز گوزلریمی یومدوم. اوزوم اوزمه بئله دانیشدیم: «سَن گئدسون تک کی یوخ، دَلی اولام. سن الله قال».

ترجمه
خواستم بلند شوم؛ پاهایم لرزید. نه تونستم بنشینم و نه پاهایی برای رفتن. فک کردم پاهایم از زمین کنده شد. نفهمیدی که چه بر سرم آمد. دنیا به سرم چرخید. چیزی که از دلم رفت نتونستم به زبان بیارم. چشام پر شد. ماندم در دنیایی که آدما تنهاس. بی صدا چشام رو بستم. با خودم چنین گفتم: « اگه تو بری تنها که نه، دیوانه میشم. تو رو خدا بمون».


https://t.me/mohsen_parastari
107 views10:21
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 21:31:55 ‍ هر کسی آن دِرَوّد،عاقبتِ کار که کِشت ...
مالک رضایی

بار دیگر سیلهای ویرانگر در نقاط مختلفی از کشور، فاجعه آفرید و هر چه بود از مال و مردم، آب برد. چه بسا خانواده هایی که از آنها، فقط طفلی ماند خُرد ...
اما افسوس که ما از این فجایع، درس نمی گیریم .
مَثَل عامیانه و معروفی است که مرد خوش خیالی با جناب عزرائیل، قول و قرار گذاشته بود که چند روز قبل از قبض روحش، خبرش کند.
روز موعود ، فرا رسید و ملَک الموت بر سر قرار حاضر شد.
مرد، گفت مگر قرار نبود پیشاپیش خبرم کنی؟
ملک الموت فرمود ،پارسال جان برادرت را گرفتم و پیارسال همسایه ات غزل خداحافظی خواند ،آیا اینها برای تو خبر نبود ؟!...
باری ؛
با این بلایایی که هر از چندگاهی بر سرمان آوار می شود باید گفت که چنین آلامی، امروز بر من است و فردا بر وی است.
وقتی ما دست تخریب به دل طبیعت در جای جای ایران برده ایم.آیا انتظار داریم که باران در آن، برای ما لاله برویانَد؟
خیر .
طبیعت چنین معامله ای را با کسی نمی کند .تو از مکافات عمل ، غافل مشو. گندم از گندم بروید جو ز جو و هر کسی آن دِرّوَد، عاقبتِ کار که کِشت .
من به این یادداشت ،تصویری را ضمیمه کرده ام تا با همان پایلوت ،سخنی را با مخاطبین آن در میان بگذارم .در بند آن هم نیستم که آن کسی که باید آنرا بشنود، شنید یا ناشنید. در خانه ،اگر کس است، یک حرف بس است.
انضمام یادداشت، تصویری از طبیعت بلا کشیده منطقه "حیران" ما است که خود در مقابل ما حیران است .
چشم اندازی از طبیعت آن منطقه در قسمتی از مرز شمالی ایران با کشور جمهوری آذربایجان،که در آن، قسمتی که سوخته و به کویر تبدیل شده، بخشی از سرزمین ما و تمام آنچه که از طبیعت و جنگل سرسبز می بینید از آنِ کشور مقابل است.
آیا بارانی که بر هر دو قسمت ،یکسان باریده است درباغِ آنها جنگل و لاله رویانده و در باغ ما خَس ؟!
آیا خطی که دو قسمت را از هم جدا کرده، لطافت مضاعفی نصیب آنها کرده و لطف خود، از ما دریغ داشته است؟ ....
هیچکدام .
بلکه درستش اینست که بگوییم با هر صبح و شامی که بر ما و آنها گدشته است. درختان آنسو، جُنبیده اند از بادِ سَحَر، و درختان ما نالیده اند از زخم تَبَر !
این تبر را ما خود، بدست عده ای سودجو داده ایم .
وقتی به عده ای فرصت ویژه خواری داده ایم ، وقتی هزاران مکنده ی پرقدرت را بر گلوی چاههای متصل به هم در دل طبیعت نهاده ایم ، وقتی هزاران اره ی پر قدرت را بر تنۀ درختان جنگل گذاشته ایم و برای عده ای جای ویلا باز کرده ایم، وقتی طبیعت زیبای کشور را انبار زباله ساخته ایم و بازیچه ی کودکان کویش کرده ایم . وقتی به بستر رودخانه ها هم رحم نکرده ایم و در رهگذر آن مجوز ساخت و ساز دادیم و ....آیا کاری جز حرمت شکنی طبیعت کرده ایم ؟
واضح است که طبیعت، این حرمت شکنی ها را بر ما نمی بخشد و باران آن هم ارمغانی جز سیل و ویرانی برای ما نمی دهد .
طبیعت، بی رحم تر از آنست که چنین جفاها و ستمهایی را بر خود تحمل کند.کسی که در آن باد بکارد، توفان درو خواهد کرد.
شما چگونگی مدیریتی منابع طبیعی را در سایر نقاط کشور هم کم و بیش، از همین تصویر قیاس بگیرید و حدیث مفصل بخوانید از این مُجمَل .
ملاحظه کنید که در همین منطقه کوچک، به عنوان مشتی نمونه از خروار، چه بلایی بر سر جنگل و پوشش گیاهی خود آورده ایم و چه صَبری از دل طبیعت برده ایم که ترکان نبردند خوان یغما را....
حال و روز طبیعت ما را پیش کور،اگر نهند بینا می شود. محض رضای خدا، گران خوابی بس است .
آیا آماده اید که من نقاطی را در همین طبیعت محدود نشانتان دهم که در تصرف آن، حتی به تیرهای انتقال برق دولتی خود شما هم رحم نکرده اند و آنها را هم در حصار تصرف فنس و سیم خاردار خود گرفته اند؟!
اما شما به آن هم فکر نکنید فقط به این فکر کنید که اگر باران و رگباری همانند همین باران ، در این منطقه در گیرد.از کدام قسمت این تصویر ،سیل ویرانگر جاری خواهد شد؟
آیا شما انتظار دارید. هر بلایی بر سر طبیعت بیاورید و او کوچکترین خشمی بر شما نگیرد؟ و آنوقت، سر و ته قضیه را با چند عکس یادگاری در میان گل و لای سیلابها به هم آورید؟
خدا می داند چه موقع با صرفنظر از معلولها به سوی درمان علت خواهید رفت!
اگر به حریم طبیعت ،حرمت می نهادیم ای بسا سیل اخیر، دودمانهای کمتری را بر باد می داد.
ما خود بدست خویش، طبیعت ایران را شوره زار کرده ایم و بدیهی است که بارانی که در لطافتِ طبعش خلاف نیست، در باغ دیگران لاله خواهد رویانید و در شوره زار ما خس.
منتظر سیلها و سیلابهای دیگری نیز باشید.


@mohsen_parastari
418 views18:31
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 20:41:34 #طنز_قلیل

شیخی گفت: «این همه جنگ و جدال واسه خاطر حجاب برا چیه؟ دوستان میشه یه برنامه ای پی ریزی کنن تا محجبه ها وقت اداره به شهر بیان و در شهر رفت آمد کنن و بعد از ظهرها خب بی حجاب ها... همین. ما که موش آزمایشم یه ماه این طرح رو اجرا کنین. نتیجه نگرفتین؛ هزار بار لعن و نفرینم کنین...»


@mohsen_parastari
439 viewsedited  17:41
باز کردن / نظر دهید
2022-07-27 12:25:38 ‍ ‍ ‍ تشنه می نالد که کو آب گوار ؟
مالک رضایی

در این وانفسای کم آبی و تشنگی برکه ها و بندآبها، حقیقتا هنوز معلوم نیست که آیا الگوی کشت مشخصی از سوی دستگاههای ذیربط برای کشت محصولات و صیفی جات پر مصرفی مانند هندوانه و ....هم وجود دارد یا خیر ؟
ظن قریب به یقین این است که هیچ برنامه ای برای کنترل و نظارت صحیح بر این قبیل از مسائل نیست و گرنه شاهد اخبار و تصاویری نبودیم که در فقدان عرضه و کشش بازار ، هزاران تن از هندوانه های تولیدی به دست خود کشاورزان معدوم شود و زیر چرخهای تراکتورها و کامیونها له شود که از شرش راحت شوند .
اما این یک بخش ماجرا است .
بخش دیگر و غم انگیز آن، این است که برای تولید هر یک از این هندوانه ها چند صد لیتر آب مصرف شده و چه میزان از خاک حاصلخیز این مرز و بوم به آن اختصاص یافته و چه مدت زمانی این آب و خاک در خدمت تولید این محصولات قرار گرفته است که امروز سر از دفن مجدد خود در زیر خاک در می آورد و محیط زیست و زندگی این مردم را در این گرمای تابستان تهدید می کند ؟
آیا سازمان و نهادی در این مرز و بوم نیست که کوچکترین حساسیتی به این مقولات داشته باشد ؟
در حالی که مردم، حتی برای شستن دست و روی و استحمام خود هم مدام به صرفه جویی در مصرف آب دعوت می شوند. حقیقتا معلوم نیست که چه نظارتی بر الگوی کشت محصولات آبی پر مصرف و بدون بازار، مانند هندوانه ،خیار ،خربزه و ...در استان ما حاکم است که با زیر کشت رفتن هزاران هکتار سالیانه برای تولید این محصولات ،حتی ده درصد این تولیدات هم از یک الگوی کشت مصرف صحیح آب تبعیت نمی کند و مردم استان بابت تولید هر هندوانه، ناچار است از صدها لیتر آب خدادادی خود در این وانفسای کم آبی چشم بپوشد .
انگار نه انگار که سالیانه صدها میلیون متر مکعب آب استان و کشور ،در این تنگنای کم آبی و تشنگی، صرف تولید این محصولات می شود و در حالی که تمامی جنبده ها در داغترین ماه سال، از کم آبی می نالند. هنوز مکنده های پرقدرت، مکشهای خود را از گلوی نحیف چاهها و سدها و بند آبهای استان بر نداشته اند تا قبل از فرا رسیدن فصل باران چنان بخشکند که بوی صدها تعفن و بیماری در کنار بلایای دیگری مانند کرونا و ... از آن برخیزد .
طوری که حتی بر اندک آب باقیمانده در چاله شورابیل هم رحم نمی شود که به شکل فاجعه باری ،از هم اکنون بوی مرداب و گنداب ناشی از کم آبی را به مشام طواف کنندگانش می فرستد که همگان بدانند که بهترین گردشگاه استان هم فقط در ایام محدودی از سال ،باغ تفرج است و بس،در بقیه ایام ،میوه نمی دهد به کس .
اگر مدیریت و نوع نظارت بر کشت و داشت و برداشت چنین محصولاتی و بی تفاوتی بر هدر رفتن اینهمه منابع آب، این است ،باید گفت که اصلا کار سختی نیست و گر ملک این است و گر این روزگار ،زین ده ویران دهمت صد هزار .
فاجعه بار تر از آن این است که امروز هندوانه های تولیدی بدست خود کشاورز ،معدوم می شود و احتمالا فردا در انبارهای غیر مکانیزه ،بخش اعظمی از سیب زمینی ها و ... هم بپوسد و بخار از دود کش انبارها و دود از کله سیب زمینی کارانش هم بلند شود و البته که چنین فجایعی را هم در کارنامه این محصول و بیلان کار دست اندرکاران استان در سالهای گذشته ، کم ندیده ایم
خوشبینانه ترین حالت آن هم این است که ابتکار عمل از دست کشاورزان خارج و به دست دلالان بیفتد و بخشی از تولیدات سیب زمینی و ...راه بازار روسیه را در پیش گیرد و ما مانیم و خرما بر نخیل .
گویی که خاک این محصول از چرنوزیوم روسیه آمده است و آبش هم از ولگا رود.
انگار نه انگار که خاک آن ،خاک حاصلخیز این مرز و بوم است و آب آن از سبلان و ارس و ... که هر چه ما ناکارآمد تر بوده ایم آنها سخاوتمندتر بوده اند و هر چه ما نالیده ایم که کو آب گوار؟ انها هم نالیده است که بیا ای آبخوار ...
اما این منابع آبی محدود همیشه چنین سخاوتی نخواهند داشت .بر گلوی یکی از آنها امپراطوری نئو عثمانی با احداث دهها سد در آناتولی دست نهاده است و دیگری از خشکسالی می نالد. چاهها هم که آخرین نفسهای خود را می کشند .
باری ؛امید است که همین یادداشت کوتاه تلنگری بر مدیران و دست اندرکاران استان باشد که به وظایف ذاتی خود در نظارت و تغییر الگوی کشت و مصرف بهینه آب و خاک ، بیش از پیش واقف شوند و بدانند که نوع مدیریتشان از طرف مردم عادی و غیر متخصص هم مورد سئوال است و آمار آبی را که هدر می دهند، پیش کور هم گر نهند بینا شود.چه رسد به مردمی که هر روز و هر ساعت با مشکلات معیشت چنان دست به گریبانند که قیمت برابری همه چیز را شبانه روز به دلار و یورو می سنجند.
تصویری هم ضمیمه این یادداشت است ،لطفا آنرا هم ببینید. به زبان دردمندانه ای می گوید که هر کس هندوانه بکارد آخر و عاقبتش همین است.


@mohsen_parastari
620 views09:25
باز کردن / نظر دهید
2022-07-26 15:05:51 #طنز_قلیل

حد وسط آمارها
(نگاهی کوتاه بر آمار منتشر شده که اردبیل را جز شهرهای رتبه دار در عصبانیت می دانند آن هم دقیقا در روز اردبیل که مصادف با چهارم مرداد هستش)

نقل است که عده ای پیش آیت ا... مروج می روند و از نحوه پوشش خانم ها در چهارراه و شریعتی شکایت می کنند. یکی ادعا می کند که «حاج آقا اگه بالا تن شون رو ببینیم با صورت های آرایشی شون مواجه میشیم؛ حالا اگه سرمون رو بندازیم پایین پاهای بدون جوراب شون ما رو اذیت میکنه. ما موندیم چیکار کنیم؟»
مرحوم مروج با شوخ طبی خودشون عصاشون رو برمیداره و درست به وسط و حد میان اون آقا اشاره می کنه و میگه: «میتونید اینجا رو نگا کنین».
یادمه یه بار گوگل در سرچ عکس های مبتذل آن هم در ایران، آماری رو منتشر کرد که از مسئولان وقت بگیر تا خدم و حشم همه و همه صداشون به آسمون رفت که چرا اردبیل و شهر قم تو این آمار پیشتازند؟ و در نهایت این آمار رو توطئه ای دانستیم از طرف صاحبانشون که می خوان شهرهای مذهبی ایران رو بدنام کنن.
دیروز هم از قضا آماری منتشر شد از شهرهای عصبانی ایران که خوشبختانه یا در حالتی دیگر بدبختانه، اردبیل باز پیشتاز این آمار بود. اما مسئولان استان همچنان مدعی اند که اردبیل شهر دارالارشاد حسینی است. حال برای اینکه در این تعاریف ها گیج و منگ نشوید، بنده هم بهتون سفارش می کنم مثل آقای مروج حد وسط مسئله رو ببینید. اونایی که ازمون تعریف می کنن، دیواری برای پیشرفت مون میشن و اونایی که آمار عجیب و غریب میدن، غربی، جاسوس، منافق، مجاهد و خائنان این مرز و بوم ان. پس به این آمارها استناد نکنین که سفسطه ای بیش نیستن.


https://t.me/mohsen_parastari
493 views12:05
باز کردن / نظر دهید
2022-07-23 15:55:11 #داستانک

دارم تاوون یه آرزوی برآورده شده رو میدم. من در به در رو نگو که چه خیال خامی داشتم. با خودم میگفتم که هر طوری شده بایستی به دستش بیارم. اگه عموی بی خبر از همه چی برا پسرش دوچرخه نمی خرید؛ چی میشد؟ خوب اونا داشتن ولی خونواده من چی؟ چقد به پدر التماس کردم که «برا منم یه دوچرخه بخر». نخرید چون نداشت. منم اصرار می کردم چون نمی فهمیدم. خب وقتی دیدم که از پدر انگار کاری ساخته نیس؛ رفتم سراغ کار. چهارده ساله ام نبود. سه ماه تابستون رو کنار یه بنایی شروع کردم به کارگری. براش مَلات و آجر می آوردم. دیوار چینی می کردیم. بعد سه ماه تازه تونستم پول یه دوچرخه رو با کلی زحمت جور کنم. رفتم و یه دوچرخه خریدم. هنوز اونجور که دلم میخواس سوار دوچرخه نشده بودم که معمار اومد پیش پدر و بهش گفت که: «پسرت انصافا خیلی خوب کار میکنه منم که کارگر ندارم حالا میشه به پسرت بگی که بیاد باهام کار کنه». پدر جواب داده بود: «پس کِی به درس و مشق اش برسه؟». معمار، پدر رو سیم جیم کرده بود که «خب بعد از مدرسه حداقل روزی دو ساعت بهم کمک کنه. این که کاری نداره». بعد برگشته به پدرم گفته بود: «بهت قول میدم که یکی دو ساله یه بنای درجه یک بهت تحویل بدم». بلاخره با اون همه تمنا تونسته بود رضایت خاطر پدر رو بدست بیاره.
بعد چند ماهی اونقد تو گوشم خوند که «ای بابا به فرض که درس ات رو خوندی و تموم کردی. خب اونوقت تازه میشی فلانی که الان کار و زندگی هم نداره. پس بیا و بچسب به کار که بعد چن سالی برا خودت اوستا شی.»
لعنتی برا اینکه کارش پیش بره واسه یه چندر غاز گولم زد و بعد سربازی تحویلم نگرفت. من بدبخت که درس و مشق رو ولش کرده بودم؛ دیگه دستم به جایی بند نشد. الانم اوستا نشدم که هیچ یه کارگر ساده و پاتیلم. کاش هیچ وقت آرزوی داشتن یه دوچرخه رو نمی کردم.


@mohsen_parastari
505 views12:55
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 09:17:08
برنج اهدایی و غیر قابل فروش که آرم و نام اداره «بنیاد مستضعفان» روش حک شده رو دوستان دیروز از بازار کیلویی ۱۶ هزار تومن خریدن.


@mohsen_parastari
489 views06:17
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 14:28:46 ‍ #یادداشت_های_روزانه

مرض به یکباره جان آدم را نمی گیرد یا غصه و دق. مِتاستاز هم همین طور یک شبه تبدیل به سرطانی کشنده نمی شود. دلیل و دلایل که را بپوشانیم و خودمان را دور بزنیم به یقین روزی به بن بستی بنام مرگ می رسیم که الخ تدبیری نیست جز تسلیم؛ چرا که خود خواسته پای در آن راه گذاشته ایم.
بلشویک شوروی هم در یک روز به تلی از خاک تشبیه نشد، اجتماع اشتباهات و اصرار و پافشاری در اجرای قوانین از خود ساخته به طرز ساده دلیل فروپاشی اش شد.
به زعم تاریخ عقده های ملت را نبایستی با حَربه استتار از راه به درش کرد. یک بار جستی و دو بار ملخک، آخر به دستی ملخک.
این خشم و نفرت به ظاهر از نویسنده ای دور از ذهن بنظر می رسد اما بجای گشتنِ ادله ای برای رفتار، راهکاری جز دستگیری و زندانی انگار نیست. مگر مسئولان و مدیران قرار است بر چه کسانی حکومت کنند؟ حکومت تنها بر خود و اندیشه هایش سر از ناکجاآباد پیدا می کند.
هر دو ما در لغزشیم. یکی به جرم جاسوسی که دوربین در دست؛ راپرت چی است و دیگری خشمی که کَظمِ غیظ نمی شود. فکر نمی کنید سرچشمه این درگیری ها از جای دیگری آب می خورد؟ چه معلوم شاید حاکمان، ملت را به جان هم انداخته اند و ما بی خبریم. در این صورت هر دوی ما بسان عروسک خیمه شب بازیم که با آهنگ شان می رقصیم.


@mohsen_parastari
516 views11:28
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 12:53:56 ‍ #طنز_قلیل

خانه ما قانون خودش را دارد. تا پاسی از شب بیداریم و صبح هم دیر بیدار می شویم. تا حدودی این برنامه برای همه فک و فامیل مان عیان شده است. خیلی ها خواستند و کمر همت بستند که تغییرشان دهند اما به در بسته خوردند و سکوت اختیار کردند. از قرار روی همین مسئله در یکی از روزهای داغ تابستان با میهمان جر و بحث مان شد. او مدعی بود در عرض دو روز کاری کند که قوانین خانواده به کل تغییر یابد. بعد شرط بستن عین آب خوردن می دانستم که پیراهن دو روز دیگر کف دستم خواهد بود. بیچاره دو روز خودش را به هر دری زد و دستش به جایی بند نشد که هیچ لاجرم شد عین ما. تا نیمه شب با ما بود و صبح هم که از رختخواب پا نمی شد.
حکایت خانواده ما شد عین حکایت دراگان و فدراسیون فوتبال. ما فکر می کردیم که اسکوچیچ هر چه باشد لااقل تفکر اروپایی دارد و مثل آنها رفتار می کند اما تازگی ها متوجه شدیم که دقیقا هم رنگ مسئولان و مدیران ایرانی شده. او هم میز و پستش را تا زمانی که جان در بدن دارد و تا پای آخرین نفس به هیچ احدی نخواهد سپرد. طوری به جایگاهش تکیه زده که ما اگر هم بخواهیم؛ دیگر نمی توانیم به این راحتی از شرش خلاص شویم. در طول این مدت چه بلایی سرش آوردیم و چه تحقیرهایی که نکردیمش ولیکن «رو نیست که سنگ قزوینه».


@mohsen_parastari
955 views09:53
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 20:34:35 #یادداشت_های_روزانه

خبرنگارانی می شناسم که برای برگزاری دوره های آموزشی خبرنگاری در فلان اداره و بهمان سر و گردن می شکنند اما غافل از اینکه در رسالت خبرنگاری شان هیچ تعهدی دیده نمی شود.
چند روز قبل خبر دستگیری یکی از اعضای شورای شهر در فضای مجازی گوش هم استانی را کر کرد اما غافل از اینکه همین خبرنگاران به هر دلایل غیر توجیه ناپذیری از بردن اسم شان طفره رفتند. اگر خبره بودند و جسور حتی به رقم رشوه و ... نیز اشاره می کردند.
پس حق به بنده می دهید که چنین خبرنگارانی را «رپرتاژ و آگهی بگیر» بنامم.


https://t.me/mohsen_parastari
573 views17:34
باز کردن / نظر دهید