ریشههای تعلل یک هفته پس از تراژدی متروپل، سرانجام عزای عموم | ✍️ محسن جلالپور
ریشههای تعلل
یک هفته پس از تراژدی متروپل، سرانجام عزای عمومی اعلام شد. به نظر میرسد اگر فشار شبکههای اجتماعی و ابراز همدردی مردم در خیابانها با قربانیان آن واقعه دردناک نبود، ساختار سیاسی حاضر به این واکنش نمیشد. اما چرا ساختار سیاسی در ایران به این درجه از تعلل نسبت مسائل معتنابه «مردم» رسیده در حالیکه نسبت به مسائل حائز اهمیت خود بلافاصله واکنش تند و انقلابی نشان میدهد؟
آیا آنچه در آبادان رخ داد ویژگیهای اعلام عزای عمومی را نداشت؟ اگر داشت چرا همان روز اول عزای عمومی اعلام نشد و اگر نداشت چرا اکنون و با تأخیر عزای عمومی اعلام شده است؟ مسأله دیگر، شیوه طرح و حل مسأله در کشور ماست. دولتها نشان دادهاند «حق گرفتنی است» یعنی دولتها حق کسی را نمیدهند مگر این که او اقدام به گرفتن آن کند. این موضوع چرخه خطرناکی ایجاد کرده که عواقب بدی برای کشور دارد. این چرخه چگونه کار میکند؟
ساختار معیوب و بسیار ناکارآمدی به نام دولت وجود دارد که به شدت از کمیت و کیفیت خدماتش کاسته شده و به دلیل ناکارآمدی، فساد و کسری منابع به «خط تولید ناراضی» تبدیل شده است. ضعیفترین و کمتوانترین بخشهای حکومتی در ایران متولیان تامین امنیت عمومی، تامین سلامت عمومی، تأمین آموزش عمومی، نهادهای نظارتی، متولیان حفظ ثبات اقتصاد کلان، حفظ محیط زیست و منابع طبیعی و حفظ ارزش پول ملی هستند.بیشتر نارضایتیها در کشور ما در همین حوزهها شکل گرفته است.
در چنین ساختاری فرد یا گروه ناراضی هرچه تلاش میکند مشکل خود را با نظام اداری مطرح کند، به نتیجه نمیرسد. وقتی این افراد راهی برای طرح مشکل خود نمیبینند در شبکههای اجتماعی، گرفتاری خود را مطرح میکنند و اتفاقا از این راه نتیجه میگیرند. در نتیجه روز به روز بر تعداد این افراد افزوده میشود. مثل فشار مضاعفی که از ناحیه جامعه معترض در روزهای گذشته در جریان واقعه متروپل به سیاستمداران وارد شد و آنها ناچار شدند به خاطر ابراز همدردی با خانواده قربانیان واقعه، عزای عمومی اعلام کنند.
وقتی تعداد افراد ناراضی که منافع یا مضار مشترک دارند زیاد میشود، چون مسیر حل و فصل مشکلات خود را بسته میبینند، تصمیم به طرح دسته جمعی مشکل میگیرند که میشود اعتصاب یا تحصن یا اعتراض دسته جمعی. اینجاست که شاخکهای سیستم به کار میافتد و با ناراضیان مذاکره میکند و قول میدهد مشکلشان را حل کند. در نتیجه این چرخه برای دیگران هم به کار میافتد و افراد به این نتیجه میرسند که برای فهماندن مشکلشان به سیاستمداران تنها راه، اعتصاب و اعلام دسته جمعی نارضایتی است و این گونه است که هر روز بر شمار اعتصابها افزوده میشود.
این چرخه تا زمانی که دولت دست به اصلاح سیاستها و امور نزند و بر کیفیت خدمات خود نیفزاید ادامه پیدا میکند و انتهایش مشخص نیست به کجا ختم میشود. در نهایت اینکه به گمانم ساختار سیاسی در کشور ما حاضر است عقب نشینی کند و هزینههای گزاف را بپردازد اما تن به اصلاح امور ندهد و این بسیار نگرانکننده است و مایه تأسف.