Get Mystery Box with random crypto!

معجزات الهی

لوگوی کانال تلگرام mojezateeelahi — معجزات الهی م
لوگوی کانال تلگرام mojezateeelahi — معجزات الهی
آدرس کانال: @mojezateeelahi
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 572

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2023-05-07 19:52:00
#بهانە_های_شیطانی

طرف نماز نمی خونه ،میگه عبادت جز خدمت به خلق نیست

صدقه و زکات نمیده میگه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه

نگاه به نامحرم میکنه ،میگه یه نگاه ضرر نداره
حجاب رو رعایت نمیکنه،میگه یه تار مو عیبی نداره

امر به معروف و نهی از منکر نمیکنه میگه مراقب خودم باشم جونم سلامت
میگیم طلا برای مرد حرامه ،میگه دلت باید صاف باشه

جشن عروسی میگیره هزاران نفر عریان میبیننش میگه یه شب که هزار شب نمیشه

شاید اینجا بتونیم با این بازی ها از زیر خیلی از کارها شونه خالی کنیم و خودمون و گول بزنیم،،

اما امان از روزی که در محضر الهی حاضر بشیم و تمام اعضا و جوارحمون بر ضد ما شهادت بدن و پرونده تمام نمای افکار و گفتارمون رو جلوی چشمامون ورق بزنن،.عجب روزیه روز محشر،چه بد روزیه برای کسایی که یک عمر رو با دروغ و فریب گذرونده و به متاع دنیا دل خوش کرده.. اومده در محضر الهی و دستاش خالیه. هیچی با خودش نیاورده آبروش رفته و زمانو از دست داده.

مواظب باشیم به هرکی بتونیم دروغ بگیم به خودمون و خدامون نمیتونیم دروغ بگیم
مواظب قدم هایی که روی زمین بر میداری باش
!

@akharozamanl
21 views16:52
باز کردن / نظر دهید
2023-05-07 18:08:28
بیهوده متاز مقصد خاک است ...


‍ نصیحت امام صادق (ع)
سفیان ثوری می گوید: به حضرت صادق (ع) عرض کردم : یا بن رسول الله مرا نصیحت کن، حضرت ابتدا چهار نصیحت سپس به تقاضای بیشتر وی حضرت تعداد پنج نصیحت دیگر فرمود: روی هم نه نصیحت شد، آنها عبارتند از:

❶ دروغگو؛ جوانمردی ندارد.
❷ پادشاه؛ رفیق ندارد( ریاست رفاقت نمی شناسد).
❸ حسود؛ آسایش نبیند.
❹ بد اخلاق؛ مجد و بزرگی نیابد.
❺ به خدا اعتماد کن؛ که ایمان همین است؛
❻ به آنچه که خدا داد راضی باش؛ که بی نیازی همین است.
❼ با همسایگان خوش رفتاری کن؛ تا مسلمان باشی.
❽ با بی دین رفقات نکن؛ که فسق و فجورش را به تو می آموزد.
❾ با مردم خدا ترس مشورت کن.

خصال، ج۱، ص۱۶۹



@akharozamanl
18 views15:08
باز کردن / نظر دهید
2023-05-07 17:51:34
حتما گوش بدید ...

یادمون باشه ابلیس دو
تا کار اساسی داره
یا مأیوست میکنه
یا مغرور
ازش بپذیری، مأیوست میکنه !
ازش نپذیری، مغرورت میکنه !

تا بگی من آدم حسابی هستم
میگه بله بله تو خیلی خوبی،
تو عالی هستی
مغرورت میکنه
خودتو نگه دار "نه مایوس بشو،
نه مغرور"
بیخودی هم تواضع نکن و نگو
من لیاقتِ عنایتِ پروردگار رو ندارم!

برو عاشقِ خدا باش،
برو ازش تشکر کن

همه چیز بهت خواهد داد...
تو عزیز خدایی...


"دکترالهی قمشه ای"

@akharozamanl
14 views14:51
باز کردن / نظر دهید
2023-05-07 12:24:23
پيامبر از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟
شيطان گفت: رباخوار
گفت دوستت كيست؟
شيطان گفت: زنا كار
گفت همنشين صميميت كيست؟
شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار
پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟
شيطان گفت: دزد و سارق
پيامبر فرمود كه پيامبرت كيست؟
شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده
پيامبر گفت: نور چشمی تو كيست؟
شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد.
پيامبر فرمود كه حبيب و دوستدارت كيست؟
شيطان گفت كسيكه تارك نماز جمعه باشد.

پيامبر فرمود چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟
شيطان گفت كه مجاهد فی سبيل ا... و كرد پای آنها
پيامبر فرمود چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟
شيطان گفت: توبه، توبه كننده
پیامبر گفت: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟
شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز
پيامبر گفت: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟
شيطان گفت صدقه پنهانی و مخفی


@akharozamanl
16 views09:24
باز کردن / نظر دهید
2023-05-07 11:56:17
پيامبر از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟
شيطان گفت: رباخوار
گفت دوستت كيست؟
شيطان گفت: زنا كار
گفت همنشين صميميت كيست؟
شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار
پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟
شيطان گفت: دزد و سارق
پيامبر فرمود كه پيامبرت كيست؟
شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده
پيامبر گفت: نور چشمی تو كيست؟
شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد.
پيامبر فرمود كه حبيب و دوستدارت كيست؟
شيطان گفت كسيكه تارك نماز جمعه باشد.

پيامبر فرمود چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟
شيطان گفت كه مجاهد فی سبيل ا... و كرد پای آنها
پيامبر فرمود چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟
شيطان گفت: توبه، توبه كننده
پیامبر گفت: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟
شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز
پيامبر گفت: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟
شيطان گفت صدقه پنهانی و مخفی


@akharozamanl
15 views08:56
باز کردن / نظر دهید
2023-05-06 19:51:12
پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون‌آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش می‌کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»

پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»

پیرمرد گفت: «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی‌شناسم. خواهش می‌کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می‌کنم و براتون میارم.»

پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.»

اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.»

صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می‌اندیشید.

@akharozamanl
19 views16:51
باز کردن / نظر دهید
2023-05-06 17:30:24
اینگونه بخواهید!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

دعای امیرالمومنین علیه‌السلام برای ظهور:

«اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ بَعْثَهُ خُرُوجاً مِنَ اَلْغُمَّهِ وَ اِجْمَعْ بِهِ شَمْلَ اَلْأُمَّهِ»
پروردگارا برانگیخته شدن او را مایۀ به درآمدن و سر رسیدن دلتنگی و اندوه قرار ده و به واسطۀ او پراکندگی امّت را جمع ساز!

دعای امام باقر علیه‌السلام:

«اَللَّهُمَّ فَقَرِّبْ مَا قَدْ قَرُبَ وَ أَوْرِدْ مَا قَدْ دَنَا وَ حَقِّقْ ظُنُونَ اَلْمُوقِنِینَ وَ بَلِّغِ اَلْمُؤْمِنِینَ تَأْمِیلَهُمْ مِنْ إِقَامَهِ حَقِّکَ وَ نَصْرِ دِینِکَ وَ إِظْهَارِ حُجَّتِکَ وَ اَلاِنْتِقَامِ مِنْ أَعْدَائِکِ»
پروردگارا! پس آنچه نزدیک شده نزدیک‏تر گردان و آنچه نزدیک رسیده برسان، و آرزوهای باورداران را تحقق بخش و امید مؤمنین را از برپایی حقت و یاری دینت و آشکار نمودن حجّتت و انتقام گرفتن از دشمنانت به ثمر برسان.

از خداوند متعال خواستاریم سالی که پیش رو داریم را به برکت موالید شعبان، سالی نیکو و مهدوی برای جمیع مردم و همچنین سال ظهور حضرت باشد. البته این عرض ما به معنای توقیت نیست؛ بلکه آرزویی است که به آن امیدواریم
19 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-06 15:10:42 خواندن این مطلب شاید سی ثانیه وقت شمارا بگیرد،اما تاملش یک عمرباعزت به انسان می بخشد؛

وقتی دارم می میرم اصلا نگران نیستم و هیچ اهمیتی به جسد خشکیده ام نمی دهم...
چون دوستان مسلمانم آنچه را که لازم است انجام خواهند داد؛ ان شاءالله.....
آنان:
۱. لباسهایم را از تنم بیرون می آورند...
۲. مرا می شویند...
۳. کفنم می کنند...
۴.مرا از خانه ام بیرون می برند و به خانه جدیدم (قبر) منتقلم می کنند...
۵. افراد زیادی برای تشییع جنازه ام می آیند...
خیلی ها برای دفن من کارهایشان را تعطیل و قرارهایشان را لغو می کنند.
این در حالی است که خیلی از این افراد یک بار هم به فکر نصیحت من نبوده اند...
 ۶. از همه وسایلم جدا می شوم...
کلیدهایم..
کتابهایم...
کیفم...
لباس هایم...
و...
 
 شاید توفیق نصیب خانواده ام شود و به خاطر من این وسایل را صدقه بدهند.
مطمئن باشید که دنیا بر من ماتم نخواهد گرفت...
با مرگ‌من جهان از حرکت باز نخواهد ایستاد...
چرخه اقتصاد خواهد چرخید...
کارم به کسی دیگر واگذار خواهد شد...
اموالم در اختیار وارثان قرار خواهد گرفت اما حسابش را من باید پس بدهم... چه کم چه زیاد چه کوچک چه بزرگ...
نخستین چیزی که پس از مرگم از من گرفته می شود نام من است!!!
وقتی مُردم، می گویند: "جسد کجاست"؟
هرگز  مرا به نامم صدا نمی زنند...
وقتی می خواهند بر من نماز بخوانند می گویند: "جنازه را بیاورید"؟
هرگز  مرا به نامم صدا نمی زنند...
وقتی می خواهند مرا دفن کنند می گویند: "میت را نزدیک بیاورید" ... و باز هم نامم را به زبان نمی آورند...
به همین خاطر هیچ گاه فریفته نسب و قبیله و منصب و شهرتم نشده ام...
وه که این دنیا چقدر کوچک است و سرانجام ما چه بزرگ!
ای کسی که اکنون زنده ای... بدان که به سه گونه بر تو اندوهگین خواهند شد:
 ۱. کسانی که آشنایی سطحی از تو دارند؛ خواهند گفت: بیچاره مرد.
۲. دوستانت؛ چند ساعتی یا چند روزی غمگین خواهند بود و پس از آن به سخنان روزانه و خنده هایشان باز خواهند گشت.
۳. اندوه عمیق در خانه ات؛
خانواده ات بر تو غصه خواهند خورد... یک هفته... دوهفته... یک ماه... دوماه... یا یک سال...
پس از آن تو را به آلبوم خاطراتشان خواهند سپرد... 
بدین ترتیب داستانت در میان مردم به پایان می رسد.
اما داستان واقعی تو که همان آخرت است آغاز می گردد...
زیبایی، دارایی، سلامتی، فرزند، خانه، قصر و همسر از تو جدا شده اند...
فقط عملت در کنار توست...
زندگی واقعی شروع شده است..
سوال اینجاست که:
تا کنون برای قبرت و برای آخرتت چه فراهم آورده ای؟!
این حقیقتی است که نیاز به تامل دارد.
بنابراین حریص باش بر:
فرض ها...
نافله ها...
صدقه پنهانی...
خوش اخلاقی با همسر و فرزندانت
کار نیکو...
نماز شب...
تلاوت قرآن...
نیکی به پدر و مادر...
صله رحم..
شاید که نجات یابی!!!

اگر توانستی در حیاتت با این نوشته مردم را یادآور شوی به زودی اثر این یاداوری ات را روز قیامت در میزان اعمالت خواهی یافت..
 (وذكّر فإن الذكرى تنفعُ المؤمنين)
خدا می فرماید شخص پس از مرگش درخواست بازگشت به این دنیا می کند تا صدقه بدهد.
( رب لولا أخرتني إلى أجل قريب فأصدق)
براستی چرا مرده در صورت بازگشت به دنیا صدقه را بر می گزیند؟ 
و نمی گوید برگردم تا عمره ای به جا آورم یا نمازی بگزارم یا روزه بدارم.
علما گفته اند:
مرده چون آثار فراوان صدقه را بعد از مرگش می بیند، صدقه را بر می گزیند.
پس بسیار صدقه بدهید.

بهترین صدقه ای که هم اکنون می توانی بپردازی ۱۰ ثانیه از وقتت برای نشر این پیام به نیت یادآوری و تذکر است.
سخن نیکو صدقه است.
11 views12:10
باز کردن / نظر دهید
2023-05-06 13:39:30 یکی از پیامبران بنی اسرائیل حضرت عُزیر(ع) بود که نام مبارکش یک بار در قرآن آمده است و نامش در لغت یهود،عذرا گفته می شود.پدر و مادرش در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند.خداوند دو پسر دوقلو به آنها داد که نام یکی را عزیر و نام دیگری را عُذره گذاشتند.عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند.عزیر(ع) پس از آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد.پس از خداحافظی با بستگانش،اندکی انجیر و آب و میوە تازه با خود برداشت تا در سفر از آن بهره بگیرد.در بین راه به آبادی رسید که به طور وحشتناکی درهم ریخته و ویران شده بود و حتی استخوان های ساکنان آنجا نیز پوسیده شده بود.

هنگامی که عزیر(ع)با دیدن این منظره وحشتناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت:چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟البته او این سخن را از روی انکار نگفت بلکه از روی تعجب گفت:

او در این فکر بود که خداوند جانش را گرفت و در ردیف مردگان قرار داد.پس از صد سال،خداوند عزیر(ع) را زنده کرد.فرشته ای از جانب خدا آمد و از او پرسید: چقدر در این بیابان خوابیده ای؟ او که گمان می کرد ساعاتی بیش در آنجا استراحت کرده باشد در جواب گفت:یک روز یا کمتر!

فرشته به او گفت:تو صد سال در اینجا بوده ای.اکنون به غذا و آشامیدنی خود بنگر که چگونه به فرمان خدا در تمام این مدت سالم مانده و هیچ آسیبی ندیده است.اما برای اینکه باور کنی به الاغ خود بنگر و ببین که چگونه با مرگ ،اعضای آن از هم متلاشی شده است و اینک ببین که خداوند چگونه اجزای پراکنده و متلاشی شده آن را دوباره جمع آوری کرده و زنده می کند.با دیدن این منظره عزیر گفت:می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است.اینک مطمئن شدم و مسأله معاد را با تمام وجودم حس کردم و قلبم سرشار از یقین شد.

آنگاه عزیر سوار بر الاغ خود شد و به سوی خانه اش حرکت کرد در مسیر راه می دید که همه چیز تغییر کرده است.وقتی به زادگاه خود رسید دید که خانه ها و آدمها تغییر کرده اند با دقت به اطراف خود نگاه کرد تا مسیر خانه خود را یافت و به نزدیک منزل خود آمد.در آنجا پیرزنی لاغر اندام و خمیده قامت و نابینا را دید از او پرسید:آیا منزل عزیر همین جا است؟ پیرزن گفت:آری همین جا است.سپس به دنبال این سخن گریه کرد و گفت:دهها سال است که عزیر مفقود شده و مردم او را فراموش کرده اند چطور تو نام عزیر را به زبان آوردی؟ عزیر گفت:من خود عزیر هستم.خداوند صد سال مرا از این دنیا برد و جزء مردگان در آورد و اینک بار دیگر مرا زنده کرده است.

آن پیرزن مادر عزیر بود که با شنیدن این سخن پریشان شد و گفت:صد سال قبل عزیر گم شد.اگر تو واقعا عزیر هستی و راست می گویی(او مردی صالح و مستجاب الدعوه بود) دعا کن تا من بینا شوم و ضعف پیری از من برود.عزیر دعا کرد.پیرزن بینا شد و سلامتی خود را بازیافت و با چشم تیزبین خود پسرش را شناخت و دست و پای پسرش را بوسید و سپس او را نزد بنی اسراییل برد.بزرگ قوم بنی اسراییل به عزیر گفت:ما شنیدیم هنگامی که بخت النصر،بیت المقدس را ویران کرد و تورات را سوزاند فقط چند نفر انگشت شمار حافظ تورات بودند.یکی از آنها عزیر(ع) بود.

اگر تو همان عزیر هستی تورات را از حفظ بخوان.عزیر تورات را بدون کم و کاست و از حفظ خواند.آنگاه او را تصدیق کردند و به او تبریک گفتند و با او پیمان وفاداری به دین خدا بستند.امام باقر(ع) گفته است عزیر و عذره هر دو از یک مادر؛دوقلو بدنیا آمدند.عزیر در سی سالگی از آنها جدا شد و صد سال به مردگان پیوست و سپس زنده شد و نزد خاندانش بازگشت.او بیست سال دیگر با برادرش زیست و سپس باهم از دنیا رفتند در نتیجه عزیر پنجاه سال و عذره صد و پنجاه سال عمر کردند.

@Faghatkhodap
9 views10:39
باز کردن / نظر دهید
2023-05-06 12:59:08 در نقل های تاریخی هست که امام علی (علیه السلام)، کسی را می خواست به عنوان فرماندار به شهری اعزام کند.
به او فرمود فردا بعد از نماز نزد من بیا.
آن شخص نقل می کند که فردا بعدازظهر، به همان جایی رفتم که امام فرموده بود.

دیدم در مقابل امام، یک کاسه خالی و یک کوزه آب هست.
مقداری که گذشت، به خدمتکارش اشاره کرد و فرمود که آن بسته را بیاور.
دیدم بسته سر به مُهری را آوردند.
این کیسه، مهر و موم شده بود تا کسی نتواند آن را باز کند.
با خودم فکر کردم که حضرت من را امین دانسته و می خواهد گوهر گران بهایی را به من نشان بدهد یا امانتی را به من بسپارد.
حضرت مهر را شکست و در کیسه را باز کرد.

دیدم در این کیسه، شِویق (غذایی بود که از آرد سبوس دار گندم و جو تهیه می شد) وجود دارد.
بعد حضرت یک مشت از آنها را آورد، داخل کیسه ریخت، مقداری هم آب از کوزه روی آن ریخت و به هم زد و به عنوان ناهار خورد.
مقداری را هم به من داد و گفت بخور.
من حیرت زده شدم.

عرض کردم یا امیرالمؤمنین، شما این را می خورید؟!
عراق با این همه نعمت در اختیار شماست؟!
شما چرا این طور درِ کیسه را می بندید؟
حضرت فرمود سوگند به خدا، من که در این کیسه را مُهر کردم، به خاطر بخل نیست که حیفم بیاید از این سویق کسی بخورد.
من به قدر حاجت شخصی خودم، از این غذا تهیه می کنم.

می ترسم کسی این کیسه را باز کند و چیزی داخل کیسه بریزد و من خوش ندارم که در شکم خود، غدایی وارد کنم که طیب و پاکیزه نباشد.
می خواهم غذایی پاکیزه بخورم، غذایی که از مال خودم است و مال کسی در آن نیست.
مبادا چیزی را که حلال بودن آن را نمی دانی تناول کنی و تناول فقط خوردن نیست.
او را در اختیار نگیر، مگر یقین کنی که حلال است.

منبع،
1. از علی آموز اخلاص عمل،
2. بحارالانوار
،

 
@akharozamanl
12 views09:59
باز کردن / نظر دهید