Get Mystery Box with random crypto!

مولانا

لوگوی کانال تلگرام molana_poems — مولانا م
لوگوی کانال تلگرام molana_poems — مولانا
آدرس کانال: @molana_poems
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 13
توضیحات از کانال

در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل افسرده کند انجمنی را

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2016-10-27 01:47:08 ما در ره عشق تو اسيران بلاييم
كس نيست چنين عاشق بيچاره كه ماييم
بر ما نظري كن كه در اين شهر غريبيم
بر ما كرمي كن كه در اين شهر گداييم
زهدي نه كه در كنج مناجات نشينيم
وجدي نه كه در گرد خرابات برآييم
نه اهل صلاحيم و نه مستان خرابيم
اينجا نه و آنجا نه كه گوييم كجاييم
حلاج وشانيم كه از دار نترسيم
مجنون صفتانيم كه در عشق خداييم
ترسيدن ما هم چو از بيم بلا بود
اكنون ز چه ترسيم كه در عين بلاييم
ما را به تو سريست كه كس محرم آن نيست
گر سر برود سر تو با كس نگشاييم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاييم
دریاب دل شمس خدا مفتخر تبریز
رحم آر که ما سوخته‌ی داغ خدایی


مولانا
612 views22:47
باز کردن / نظر دهید
2016-10-27 01:46:16 بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم
غرض‌ها تیره دارد دوستی را
غرض‌ها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده پرست و خصم جانیم
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مردم آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم

مولانا
518 views22:46
باز کردن / نظر دهید
2016-10-23 02:13:45 آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند.
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند !
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند !!
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند !!
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند !!
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند!!!

مولانا
462 views23:13
باز کردن / نظر دهید
2016-10-19 02:26:42 ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
وی مطربان ای مطربان دف شما پرزر کنم

ای تشنگان ای تشنگان امروز سقایی کنم
وین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنم

ای بی‌کسان ای بی‌کسان جاء الفرج جاء الفرج
هر خسته غمدیده را سلطان کنم سنجر کنم

ای کیمیا ای کیمیا در من نگر زیرا که من
صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم

ای کافران ای کافران قفل شما را وا کنم
زیرا که مطلق حاکمم مؤمن کنم کافر کنم

ای بوالعلا ای بوالعلا مومی تو اندر کف ما
خنجر شوی ساغر کنم ساغر شوی خنجر کنم

تو نطفه بودی خون شدی وانگه چنین موزون شدی
سوی من آ ای آدمی تا زینت نیکوتر کنم

من غصه را شادی کنم گمراه را هادی کنم
من گرگ را یوسف کنم من زهر را شکر کنم

مولانا
429 views23:26
باز کردن / نظر دهید
2016-08-24 18:46:21 کجا شد عهد و پیمان را چه کردي
امانت‌های چون جان را چه کردی

چرا کاهل شدی در عشقبازی
سبک روحی مرغان را چه کردی

نشاط عاشقی گنجی است پنهان
چه کردی گنج پنهان را چه کردی

تو را با من نه عهدی بود ز اول
بیا بنشین بگو آن را چه کردی

چنان ابری به پیش ما چه بستی
چنان خورشید خندان را چه کردی


مولانا
381 views15:46
باز کردن / نظر دهید
2016-08-24 18:43:27 **حضرت مولانا**

عشق اول می کند دیوانه ات
تا ز ما و من کند بیگانه ات

عشق چون در سینه ات مأوا کند
عقل را سرگشته و رسوا کند

می‌شوی فارغ ز هر بود و نبود
نیستی در بند اظهار وجود

عشق رامِ مردم اوباش نيست
دام حق ،صياد هر قلاش نيست

در خور مردان بود اين خوان غيب
نيست هر دل، لايق احسان غيب

عشق كِي همگام باشد با هوس
پخته كِي با خام گردد همنفس

عشق را با كفر و با ايمان چه كار
عشق را با دوزخ و رضوان چه كار

عشق سازد پاكبازان را شكار
كِي به دام آرد پليد و نابكار

زنده دل‌ها مي‌شوند از عشق، مست
مرده دل كي عشق را آرد به دست

عشق را با نيستي سودا بود
تا تو هستي، عشق كي پيدا بود

عشق مي‌جويد حريفي سينه چاك
كو ندارد از فناي خويش باك

عشق در بند آورد عقل تو را
تا نماند در دلت چون و چرا

عشق اگر در سينه داري الصلا
پاي نِه در وادي فقر و فنا

عاشق و ديوانه و بي خويش باش
در صف آزادگان درويش باش.
31 views15:43
باز کردن / نظر دهید
2016-08-17 18:55:58 گر یار زند بر دف و صد غصه براند
من نیز غزل گویم و تا یار بخواند...

چرخی بزنم ، هو بکشم با دم سازش
صد باده بیارم که در آن حال بماند...

زیرا که خدا در دف و این ساز دلارام
یک راز نهان کرده که دیوانه بداند..

با نفحه ی این ساز دل انگیز سماعی
عاشق شود آن که دل از غیر برهاند

مولانا
306 views15:55
باز کردن / نظر دهید
2016-08-07 10:24:33 روز ار دو هزار بار می‌آیی
هر بار چو جان به کار می‌آیی
از بهر حیات و زنده کردن تو
در عالم چون بهار می‌آیی
عشاق همه شدند حلوایی
چون شکر قندوار می‌آیی
می درده و اختیار ما بستان
کز مجلس اختیار می‌آیی
از خلق جهان کناره می‌گیرد
آن را که تو در کنار می‌آیی
خاموش به حضرت تو اولیتر
کز حضرت کردگار می‌آیی
دیدیم تو را ز دست ما رفتیم
کز عالم پایدار می‌آیی
ای مرغ ز طاق عرش می‌پری
وی شیر ز مرغزار می‌آیی
ای بحر محیط سخت می‌جوشی
وی موج چه بی‌قرار می‌آیی 《مولانا》
313 views07:24
باز کردن / نظر دهید
2016-08-04 14:20:06 با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم

گر کشته شوی مگو که من کشته شدم
شکرانه بده که خونبهای تو منم

دل در بر من زنده برای غم تست
بیگانهٔ خلق و آشنای غم تست

لطفی است که می‌کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم تست

باز آمدم و برابرت بنشستم
احرام طواف گرد رویت بستم

هر پیمانی که بی‌تو با خود بستم
چون روی تو دیدم همه را بشکستم

مولانا
336 views11:20
باز کردن / نظر دهید
2016-07-17 10:15:08 ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد
مو به موی ما بدان سر جعفر طیار باد
ذره‌ها بر آفتابت هر زمان بر می‌زنند
هر که این بر خورد از تو از تو برخوردار باد
هر کجا یک تار مویت بر هوس سر می‌نهد
تار ما را پود باد و پود ما را تار باد
در بیابان غم از دوری دارالملک وصل
چند غم بردار بودستم که غم بر دار بود
خار مسکینی که هر دم طعنه گل می‌کشد
خواجه گلزار باد و از حسد گل زار باد
گل پرستان چمن را دشمن مخفیست مار
این چمن بی‌مار باد و دشمنش بیمار باد
چونک غمخواری نباشد سخت دشوارست غم
همنشین غمخوار باد و بعد از این غم خوار باد 《مولانا》
303 views07:15
باز کردن / نظر دهید