Get Mystery Box with random crypto!

من هیچ نمی‌خواهم از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون جز | آن

من هیچ نمی‌خواهم
از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون
جز دستمالِ‌ مادرم
وَ دلایلی برای مرگی نو.
بارانی آرام در پاییزی غریب

و تو می‌خواهی بدانی وطن‌ام کجاست؟
و باشد بینِ من و خودت؟
- وطن‌ام، سُروری‌ست در زنجیر
- بوسه‌ام بوسه‌ای پُستی.
و من هیچ نمی‌خواهم
از سرزمینی که مرا کُشت
جز دستمالِ‌ مادرم
وَ دلایلی برای مرگی نو.

- محمود درویش؛ از شعر «بارانی آرام در پاییزی دور»، فارسیِ محمّدرضا فرزاد.
@monadchannel