Get Mystery Box with random crypto!

داستانی از اسرار عدالت الهی روزی حضرت موسی (ع) به طور سینا می | منتظران ظهور



داستانی از اسرار عدالت الهی

روزی حضرت موسی (ع) به طور سینا می‌رفت. در مسیر راه عبادتگاهی دید که سقفش ویران شده بود. نزدیک‌تر رفت و دید مردی در زیر آوار مانده است. جنازه را بیرون کشید دید یکی از مؤمنان شهر است. ناراحت شد و او را در بیابان دفن کرد تا طعمه حیوانات نشود. به طور سینا آمد و در عدل خدا برایش سؤالی پیش آمد. پرسید: خدایا! صبح که از خانه بیرون آمدم ظالمی مُرده بود، که جنازه او را در میان تابوتی طلایی با غلامانی دست به سینه دیدم که با احترام و عزت بسیار او را دفن می‌کردند. ولی این مؤمن با ذلت در زیر آوار مانده بود و من با غربت، او را دفن کردم. حضرت موسی (ع) گفت: خدایا! از این راز عدالتت آگاهم کن.

خداوند فرمود: موسی آن ظالم، عمری نافرمانی ما را کرد و روزی به سائلی سکّه‌ای بخشید، ولی آن مؤمن عمری فرمان ما را برد، اما روزی با همسرش بدخُلقی کرد و او را به ناحق آزرده ساخت. امروز، روز مرگِ هر دوی آن‌ها بود. یک سکّه‌ی آن ظالم را در این دنیا دادیم و آن تشییع جنازه‌ی با شکوه او بود و دیگر آن ظالم غیر از گناه، چیزی با خود نیاورد و یک بداخلاقی آن مؤمن را با ویران‌کردن سقفی مجازات کردیم تا به این دنیا (آخرت)، گناهی با خویش نیاورد.
اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفرج
حداقل برای یک نفر جهت تبلیغ دین ارسال کنید
@montazer313110