آدرس کانال:
دسته بندی ها:
نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین:
2.06K
توضیحات از کانال
🇬🇧welcoмe тo ▽ [мαǫz мαяız🌿] •ᶜʰᶰˡˡ• ▽
™|•ᴾᴵᶜ∆💮🚀
™|•ᵀᴱˣᵀ∆🍕💧
™|•ᴺᴮᵂ ᴾᴴᴼᵀᴼ∆💎💸
™|•ˢᴱˣᵞ ᴹᴬᴺ∆🌿💥
™|•`ᶠᵁᶜᴷ ᴸᴼᵛᴱ∆⚡️🔥
malek👇🏻
MMD
[🥀🕯]
تاسیس..👑1400/8/23👑
┄┄•❅✾❅•┄
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
1
3 stars
0
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها
2022-06-23 09:39:02
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت242 امیر لبامو ب دندون گرفت و مکید در همون حال لباسو در اورد منم دکمه های لباسشو باز میکردم ک _مامان یکم برا من اب بیارم صدای نیوشا بود سریع حدا شدم از امیر و اروم گفتم الان جه وقته اب خوردنه اخه _چشم مامان الان میارم سر و…
346 views𓆩.__.𓆪, 06:39
2022-06-22 20:32:03
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت241 _بگو اخر همین هفته باشه همه امادگیشو داریم دیگ بابا _باشه پس میگیم اخر این هفته باشه دیگ همه داشتن میرفتن خونشون ساعت تقریبا ۱و نیم بود _آقا نیکان کم مونده یالاخره عروسی کنین فروا بیاین با ارامش برین بیرون کمی حرف بزنین…
543 views𓆩.__.𓆪, 17:32
2022-06-22 07:36:11
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت240 یکم عجیب بود چون ما همیشه درارو میبستیم اروم درو باز کردم ک چراغا بسته بود همین ک رفتم تو همه دست زدن و برف شادی اینا ریختن روم خونه کلا تزئین شده بود خیلی خوشگل بود از همه تشکر کردم و سمت مبل نشستم و باهم چندتا عکس گرفتیم…
663 views𓆩.__.𓆪, 04:36
2022-06-21 19:50:41
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت239 زنگ زدم ب ارامش _الوسلام ارامش جان خوبی _سلام نازی چیشد بگو مردم از نگرانی _حالا میگم ولش امروز تولد ایلیاست با نیکان برین براش کت و شلوار بخرین شب بیاین ما میخوایم سورپرایزش کنیم فقط جیزی نگی بهشاااا _چشم چشم #ایلیا…
382 views𓆩.__.𓆪, 16:50
2022-06-21 09:52:51
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت238 وقتی رفتیم اولین چیزی ک ب چشمم خورد همون مرده بود ک میگفت پسر عموی نیوشاست نیوشا بهش سلام کرد و مام سلام کردیم و نشستیم ک بعد از چند دقیقه رفتیم تو و مرده بلند شد و شروع کرد ب حرف زدن..... درکل از حرف زدنش فهمیدیم ک مادر…
563 views𓆩.__.𓆪, 06:52
2022-06-20 20:38:20
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت237 زنگ خورد و امیر اومد و با بچه ها نهار رو خوردیم _بچه ها برین توی اتاقتون بازی کنین _باشه _امیر امروز ساعت ۵باید بریم دادگاه بخاطر شکایت از اون مرده گفتم ک زود بیای بعد از نهار بریم ایلیارو بزاریم خونه ی مامانتینا بعد…
699 views𓆩.__.𓆪, 17:38
2022-06-20 05:28:06
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت236 همین ک چشامو باز کردم _صبح بخیر مامانی _مرسی قشنگام صبح شمام بخیر یهو یاد دیشب افتادم و خواسم زود با پتو خودمو بپوشونم ک دیدم لباس تنمه فهمیدم کار امیره تو دلم کلی فداش شدم..... به سمت میز رفتیمو دیدم ک یه عالمه وسایل…
424 views𓆩.__.𓆪, 02:28
2022-06-19 22:21:24
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت235 _امیر بسه بکن توام لطفا دیگ طاقت ندارم _حالا یکم صب کن یکمم بخورم فعلا کامل سیر نشدم اینو گفتم و دستشو برد سمت کونم و دوتا از انگشتاشو تا ته کرد تو کونم ک باعث شد جیغی بکشم داد میزدم _امبر بسه دیگ خودتو میخوام دیگ دارم…
565 views𓆩.__.𓆪, 19:21
2022-06-19 16:45:25
یکم حمایت به ما نمیرسه رمان به این خوبی
292 views𓆩.__.𓆪, 13:45
2022-06-19 16:26:28
#رمانهمسایهسکسیمن #پارت234 تو بغل کسی کشیده شدم از بوی عطرش فهمیدم ک امیر سرمو بردم بالا ک سلام کنم حمله کرد سمت لبامو محکم مکید و منم همراهیش میکردم چون توی بغلش بودم حس میکردم ک مردونگیش سیخ شده ولی کاری از دستم بر نمیومد بعد از خوردن قورمه سبزی…
314 views𓆩.__.𓆪, 13:26