بدترین خبر این بود که بهت بگن زندانی ات ملاقات نداره، ۱۵ روز ص | گنگ خواب دیده
بدترین خبر این بود که بهت بگن زندانی ات ملاقات نداره، ۱۵ روز صبر میکردی که بری برا ملاقات و بدونی که زندانی ات اعدام نشده و زنده است و ببینی اش. روزهای سختی بود، یه سختی غیر قابل توصیف. اگه ملاقات نمی دادن از اعدام بگیر تا انفرادی احتمالش بود. به پیرزنی که هر بار جلوی زندان می دیدمش گفتن پسرت ملاقات نداره، هیچی نگفت، اومد رو صندلی نشست. یه پسرش شهید شده بود( طی هفته هایی که می اومد برا ملاقات از حرفاش شنیده بودم)، این پسرش هم مجاهد خلق بود. رو کرد به آسمان گفت اگه حسینم رو هم بگیری دیگه نه من نه تو. من به هیشکی کار ندارم، اینم بگیری دیگه اسمت رو نمیارم. حدود ۳۵ سال از این صحنه میگذره، ولی خشم و استیصال اون مادر انگار همین دیروز بود.
