Get Mystery Box with random crypto!

سالها پیش تو یه مملکت غریب در تلاش برای همزیستی و کنار اومدن ب | گنگ خواب دیده

سالها پیش تو یه مملکت غریب در تلاش برای همزیستی و کنار اومدن با مهاجرت و غربت بودم که خوردم به بازی تیم ملی فوتبالشون. قبل اون چند بار بازی باشگاهی پیش اومده بود و چون قبلا از یه تیم باشگاهی شون خوشم می اومد با همون حس نصف و نیمه اداره کرده بودم اوضاع رو. ولی تیم ملی فرق داشت، هیچ سنسی به اون ملیت و تیم و حس و حال حاکم بر اطرافم نداشتم. برای من که تا اون تاریخ شاید از همه بازی های مهم تیم ملی و پرسپولیس و استقلال و تراکتور شاید کلا ۲۰ بازی رو ندیده بودم اون حس آزارم میداد. همه شهر و همه مملکت در هیجان و تکاپوی صعود تیم ملی شون به جام جهانی بودن و من مثل یک روح سرگردان تماشا میکردم، بی حس. از اونجا کم کم فهمیدم من آدم غربت نیستم.
سالها گذشت اونقدر سرمایه های اجتماعی مون آب رفت و آب رفت که رسیدیم به تیم ملی.
پارسال وسط جام جهانی تیکه پاره شده بودیم یه عده از باخت تیم ملی خوشحال یه عده ناراحت، اکثریت بی تفاوت یا در برزخ.
این روزها هم همینطور.
وسط بازی های مصنوعی و تماشاگرهای مصنوعی چقدر دلم ایران استرالیا رو خواست، یه ملت از ته دل شادی کرد. چه بر سرمون آمد و آوردن این مدت که حتی نمی دانیم برای بازی تیم ملی مون خوشحال باشیم یا ناراحت!؟

@mortezaebad