رَد رو نمیشه پاک کرد. هر کسی یه رَدی داره. یه راهی رو اومده؛ ی | گنگ خواب دیده
رَد رو نمیشه پاک کرد. هر کسی یه رَدی داره. یه راهی رو اومده؛ یه گذشته ای داره؛ نمیشه منکر بشه بگه من نبودم. حتی نمیشه پشیمان شد. پشیمانی اصلا یعنی چه؟ فوقش میشه خسته شد. سال ۷۶ دانشجوی سال سه لیسانس بودم، برا خاتمی تو اوج ناامیدی جنگیدم. جوان بودم، قرار بود وارد دنیای کار بشم و برا آیندم جنگیدم و چه ناباورانه جنگی بود. سال ۸۴ وارد بازار کار شده بودم. تو بورس یه سرمایه ای داشتم و با همه سرخوردگی ها از خاتمی، برا معین تلاش کردم، نشد، برا هاشمی کردم اونم نشد. و شد آنچه دوست نداشتیم بشه. ۸۸ هم یه جور دیگه. برا روحانی هم تلاش کردم حتی. آخرای روحانی کابوسم بود. گفتم ول کن. خسته شو. به سن و سال نیست که. خسته شو برو دنبال زندگی که دوست داری. همه چیز رو ول کردم. رفتم یه گوشه ای از یه روستایی یه زمینی خریدم و ساختم. ۴ تا جوجه و گوسفند و سگ جمع کردم و جعفری و خیارم رو کاشتم. کتابم رو خوندم. فیلم دیدم. تا یه شب ایران و اسراییل حرفشون شد. ایران ریزپرنده فرستاد، گفتن ۸ ساعت دیگه میرسه، گفتم ولش کن کی با من این گوشه دنیا کار داره بشینم شوگونم رو ببینم. یهو پنجره ها لرزید، نگاه کردم دیدم موشک ها دارن میرن اسراییل. از همین دور اطرافم موشکا رو میزدن. نمیشه تو خاورمیانه زندگی کنی و بگی به من ربطی نداره. اینجا همه چی به هم ربط داره. حتی اگه بری یه گوشه و هفته به هفته شهر نری هم باز بهت ربط داره. اینجا اینجوریه! حتی اگه سالهاست که خسته باشی باز بهت ربط داره، حتی اگه دیگه جونی نمونده باشه.
