Get Mystery Box with random crypto!

پول بدید عشق و به او زد خنده ای اینچنین گفتا به او با | #مشاوره ازدواج و خانواده**



پول بدید عشق و به او زد خنده ای

اینچنین گفتا به او با طعنه ای

ار چه رو میبالی و نازت به چیست؟

مر نمیدانی که زور از آن کیست؟

تو فقط نامت به ظاهر میبرند

با وجود من تو را هم میخرند

این جهان زیر قدمهای من است

کس نمی گوید که همتای من است

شیر غران بشنود گر نام من

بی تامل میشود او رام من

با وجودم آدمی خر میشود

هر چه را خواهی میسر میشور

قله و کوه را هراسان میکنم

مشکلات را جمله آسان میکنم

هرکه با من شاه و سلطان میشود

هم فرشته زاده شیطان میشود

قدرت بی انتها تنها منم

هر محالی را ز ریشه میکنم

هرکجا که میروی بحث من است

تو بدان پول مرهم جان و تن است

این همه رنج و غم و حرص و تلاش

این همه خستگی و رنج و خراش

ناله و رنج تحمل های سخت

فال گرفتنها برای شانس و بخت

جملگی از دوری روی من است

چه غم است آن را که در کوی من است

ظلمت شب را پر از نور میکنم

سینه ها را من پر از شور میکنم

هرکه دشمن شد به من ، بازنده شد

یار و هم آغوش من پاینده شد

حال دگر جولان مده اندر جهان

این منم که زنده ام تا بیکران

عاشقی تنها خیالی واهی است

سست و لرزان همچو کوهی کاهی است

ای بسا عاشق که بنده شد به پول

ای بسا گریه که خنده شد به پول

تنگی دل را مداوا میکنم

در دل زخمی چه غوغا میکنم!!

عاشق شیدا چو نام من شنید

همچو پیکان از نوک چله پرید

نام قارون در جهان شد ماندگار

چون که بودش پول و ثروت برقرار

بس مقام و شهرت و سازندگی

میشود با پول خرید به سادگی

دخترکهای ظریف و نازنین

هر پریچهره که هست روی زمین

میشود صید و دلارام کسی

که بود دارایی و پولش بسی

گفتنی در وصف پول بی انتهاست

هر رقیبی در بر من بی صداست

سر برآورد عشق و گفتا اینچنین

زندگی را آنچه میگویی نبین

زندگی را سوز دل جان میدهد

عشق مادر طفل را نان میدهد

سوز دل آن لذت بی انتهاست

جای پول در سینه ی سوزان کجاست؟

ناله های عاشقان از باد شنو

آن صدای تیشه ی فرهاد شنو

زخم فرهاد حک شده بر بی ستون

پول نباشد مرهم عشق و جنون

کی شنیدی مادری فرزند فروخت؟!

گر برای لقمه ای نان هم بسوخت!

آن پدر که پشتش از جور خم شده

عشق فرزند است که او محکم شده

چه کسی در وصف پول شعری سرود؟

یا کدامین عاشقی پول را ستود؟

من قبول دارم که پول خوب و نکوست

هم رفاه زندگی هم آبروست

لیکن این عشق است که فرمان میدهد

بر دل غمدیده سامان میدهد

هرکه را مهر کسی در دل بود

زندگی و بودنش کامل بود

هرکه بذر دوستی را در سینه کاشت

در دل بی کینه ی خود غم نداشت

حرص پول عشق را گریزان میکند

رنج و غم اندر دل و جان میکند

مرغ دل غمگین و سرد است و خموش

با محبت میشود در جنب و جوش

عشق نشان پاکی و صدق و وفاست

ساده و بی رنگ و سرشار از صفاست

#شعر از روح الله سپهوند

@Moshaavrspahvnd
مشاوره ازدواج و خانواده