Get Mystery Box with random crypto!

یه روز تو اتاقم بودم که پدرم در زد ؛ هیچ وقت پدرم بدون در زدن | پشتیبان مشاوره

یه روز تو اتاقم بودم که پدرم در زد ؛ هیچ وقت پدرم بدون در زدن وارد اتاقمون نمیشد و گفت میخام باهات حرف بزنم و شروع کرد که حمید اخلاقاش چطوریه و با هم میرید بیرون معمولا کجا میرید و از این سوالا
راستش مثله همیشه که نمیخواست یه چیزیو انگار بگه بود قلبم تند تند میزد گفتم بابا تو رو خدا اگه چیزی شده بگید گفت
راستش اون لیست هایی بود که حمید از خرید خونه و مغازه مینوشت چند وقتی بود که مبالغی که عنوان میکرد خرج شده  خیلی برام جای سوال بود تا چند روز پیش که مبلغی که گفت اصلا برام باور پذیر نبود مجبورا بهش گفتم برو لیستتو بیار ببینم لیست خرید هاشو آورو دیدم تموم خریدهایی که برای تو انجام میداده رستوران یا کافی شاپی اگه میرفتید بستنی یا شیرینی به میل خودش واسه شما میگرفته و حتی لباسی که برات گرفته رو هم تو لیستش وارد کرده و این کاره تنها این دفعه بلکه هر بارش بوده بهش هم گفتم خریدهای نامزدتو چرا اینجا وارد کردی میکه نامزد من فعلا تو خونه شماست و رسما دخترتونه و عضوی از  خانواده شماست هنوز؛  شما گفته بودید هر چی واسه خانواده ام خرج کردید بنویسم منم نوشتم

ادامه داستان
https://t.me/joinchat/AAAAAD9mUiT35is7WWRI5w