Get Mystery Box with random crypto!

سلام خانم دکتر من حدود پانزده سال پیش ازدواج کردم،دو فرزند سیز | پشتیبان مشاوره

سلام خانم دکتر
من حدود پانزده سال پیش ازدواج کردم،دو فرزند سیزده و نه ساله دارم،ما دانشجو که بودیم با عشق زیاد ازدواج کردیم وده سال پیش مهاجرت کردیم.اوایل تمام وقت من صرف خانه داری میشد و شوهرم پیشرفت میکرد ،که متوجه شدم یا یک خانمی چت میکنند و همدیگر رو میبینن،این ماجرا تاثیر زیادی تو زندگی ما گذاشت،من کاملا مصمم به جدائی بودم و شوهرم همه سعی خودش رو میکرد که اشتباهش رو جبران کنه.
با اینگه سالها از این ماجرا میگذره و ما گاهی در این مورد شوخی میکنیم و من ادای اون خانم رو در میارم و به انگلیسی ضعیف شوهرم تو چتها میخندم،ولی دیگه نتونستم شوهرم رو از ته قلب ببخشم.کمتر به کار خانه میرسم،بیشتر وقتم صرف کار و پیشرفت بیرون میشه،درآمدم از همسرم بیشتره،همه زندگی رو به تنهایی روبراه میکنم،و کم کم به این نتیجه رسیدم نه به شوهرم نیاز دارم نه وابستگی،تا حد امکان از تماس فیزیکی دوری میکنم. وقتی بیرون میره ،اصلا باهاش تماس نمیگیرم و دیگه هیچ حساسیتی به او ندارم.
اوایل راجع به خانمهای دیگه و ازدواج دوم آقایون شوخی میکرد،من ناراحت میشدم ولی الان هیچ واکنشی نشون نمیدم،کاملا مستقل شدم،
به حدی که باعث ترس شوهرم شده،و توجه بیش از حد به من میکنه که باعث آزارم میشه.
لطفا راهنمائی کنید چطور میتونم دوباره دوستش داشته باشم
پیشاپیش ممنون