Get Mystery Box with random crypto!

سلام خانم عراقی عزیز ممنون میشم جواب منم بدین من 42 سال و شوهر | پشتیبان مشاوره

سلام خانم عراقی عزیز ممنون میشم جواب منم بدین من 42 سال و شوهرم 45 سال سه بچه دارم شوهر من خیلی وابسته مادر و خواهراش هست و از اونا خیلی حساب میبره ،اگه کوچکترین اتفاقی تو زندگی بیفته باید بره به خانوادش خبر بده که چی شده یعنی هیچ حریم خصوصی تو زندگیم نداره و متاسفانه برادر شوهرهای دیگه هم همینجورن بدون اجازه و تایید مادر خواهرشون کاری نمیکنن و از اینکه خانواده شوهرم چقدر رو پسرها تسلط دارم من خیلی اعصابم خورد میشه و همیشه با شوهرم دعوا داریم و چون کاری از دستم بر نمیاد و فقط خودم و زجر میدم وجودم پر از کینه و نفرت حسادت و انتقام شده من اول زندگی با مادر شوهرم تو یه حیاط بودیم خیلی ریاست می‌کرد یک نمونه این که من حامله بودم غذا درست می‌کرد بوی غذا تو خونه ما می‌پیچید میرفتم میگفتم من حوس این غذا رو کردم یه ذره بده سرش مینداخت پایین غذا شو می‌خورد و حتی یه قاشق بهم نمی‌داد و من همیشه رو پله ها بوی غذا که میومد منشستم گریه میکرد که الان برام غذا میره ولی آنقدر ظالم بود یه ذره بهم نمیدادخودم هم ویار و حالت تهوع خیلی شدید داشتم نمیتونستم حتی یه استکان آب بخورم حالم بهم می‌خورد چه برسه غذا درست کنم بخاطر حالم شوهرم اگه یه نون می‌گرفت نفرینش می‌کرد که چرا زنت بخوابه تو بری نون بگیری، و چقدر بابای من که فوت شده رو فحش میداد مادرم فحش میداد خودم میگفت نفهم بیشعور یا اینکه خونش و محل مصرف شوهرم کرده بود ولی من خبر نداشتم غافل از اینکه خودش هم با پسرش میشینه مصرف میکنه و عامل همه بدبختی های من و بچه هام تو اعتیاد همسرم بود و صدها بی احترامی و اذیت دیگه، الان مادر شوهرم افسردگی گرفته و متاسفانه چند ماه پیش پسر جوونش فوت شد بخاطر همین نمیتونه خونش وایسته و خونه بچه هاش میچرخه و میگه باید از من نگهداری کنین من تو خونه خودم نمیتونم وایستم در صورتی که خونش و برجی 800 هزار اجاره میدن ولی من نمیتونم تحملش کنم هر وقت میاد خونم چشمم بهش میفته حالم بد میشه ببخشید همش فکر میکنم یه سگ نجس اومده خونمم به هر چی دست بزنه باید بشورم فقط بهش بی محلی میکنم نمیتونم کارهای که در حقم کرده فراموش کنم و فقط با بی توجهی و بی محلی میخوام انتقام ظلم‌های که در حقم کرده بگیرم و همیشه با همسرم دعوا داریم،و هر چی التماسش میکنم بیا از این محله که خانوادش بریم دور باشیم واسه خودمون زندگی کنیم راضی نمیشه با مشاوره با دادگاه رفتن با صحبت با دعوا از هر راهی رفتم راضی نمیشه از محله که خانوادش بریم میگه مادرم نفرین میکنه داداشم هم نفرین کرد که زندگیش از هم پاشید یعنی این مادر که فقط نفرین به زبونش میاد یکبار برای بچه هاش دعا نمیکنه، دیگه خسته شدم لطفا کمکم کنین چکار کنم یا شوهرم راضی بشه بریم یا وجودم از کینه و انتقام پاک بشه من نمیتونم این زن و ببخشم و باهاش مهربون باشم ببخشید لطفا کمکم کنین روح و روانم آزاد بشه ببخشید، سوالم طولانی شد ولی خواهشا جوابم بدین