Get Mystery Box with random crypto!

جامعه علمی کشور و نیاز به طرح یک نظریه قدرت سکولار ۱.ایده این | رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)

جامعه علمی کشور و نیاز به طرح یک نظریه قدرت سکولار

۱.ایده این یادداشت بسیار ساده است:نیروهای علمی کشور که منتقد وضعیت موجود در جامعه هستند باید بتوانند با طرح یک نظریه قدرت سکولار در عین مطرح ساختن خود به عنوان یک رقیب سیاسی، خود را برای دستیابی به قدرت ذیل نظم سیاسی موجود در کشور آماده سازند.

۲.ما در کشور با دو منبع معرفتی بیشتر روبرو نیستیم:معرفت دینی و معرفت علمی سکولار.به زبان دیگر ما با دو گروه دارای معرفت در جامعه روبرو هستیم:روحانیون و دانشگاهیان یا بطور کلی نیروهای تحصیل کرده.آیت الله خمینی با طرح نظریه ولایت فقیه در واقع نظریه قدرت برخاسته از منابع معرفت دینی را مطرح ساخت و توانست مبتنی بر همین نظریه قدرت نظام سیاسی جمهوری اسلامی را تاسیس کند.دانشگاهیان و نیروهای تحصیل کرده سکولار اما تاکنون نتوانسته اند به طرح یک نظریه قدرت برخاسته از دانش خود بپردازند.در اینکه بخشی از نیروهای تحصیل کرده سکولار به نظریه قدرت دین محور اعتقاد دارند تردیدی نیست.اما آن بخش از این نیروها که موافق با نظریه قدرت برخاسته از نظام معرفت دینی نیستند باید بتوانند نظریه قدرت خاص خود را صورتبندی کنند و خود را به عنوان نیروی مدعی دستیابی به قدرت مطرح سازند.

۳.بی شک مهمترین وظیفه دانشگاه گفتمان سازی علمی در حوزه های متعدد زندگی اجتماعی است اما به زبان فوکو گفتمان همواره باید در پیوند با کردارهای غیر گفتمانی و نهادها قرار گیرد تا بتواند خود را تبدیل به یک سامانه یا نظم سیاسی و اجتماعی کند.در وضعیت فعلی دانشگاهیان یا کلا به مسائل جامعه بی اعتنا هستند و یا همانند کسانی همچون محسن رنانی،صادق زیبا کلام و...سعی در نصیحت کردن حاکمیت یا شخص حاکم دارند.در ارزشمند بودن این فعالیت ها تردیدی نیست،بااینحال دانشگاه باید بتواند همچون نمونه کشور ترکیه با طرح یک نظریه قدرت سکولار برای مدیریت امور جامعه خود را به عنوان یک رقیب سیاسی علم محور جدی در جامعه مطرح سازد و مدعی اداره جامعه شود و گرنه تمام این سخنان علمی تا تبدیل به سازوکارهای عمل جامعه نشوند نمی توانند از ارزشمندی خاصی برخوردار گردند.

۴.طرح نظریه قدرت سکولار هرگز به معنای خروج از نظم سیاسی موجود نیست.برعکس،این نظریه می تواند پس از مطرح شدن در جامعه به عنوان نظریه رقیب نظم سیاسی دینی مطرح گردد و به رقابت با آن بپردازد.ما به لحاظ فرهنگی دارای سه نظم فرهنگی ایرانی،اسلامی و سکولار هستیم.ازاینرو،داشتن سه نظریه قدرت ایران محور،اسلام محور،و بالاخره علم محور سکولار نتیجه طبیعی وجود آن نظم فرهنگی سه گانه است که می تواند توان خود را به حوزه سیاست نیز بکشاند.با شکل گیری این سه نظریه رقیب در ذیل مفهوم "جمهوری اسلامی" شاید بتوان هم نظم کلان فرهنگی چند لایه مستتر در دو واژه جمهوری و اسلامی را نگه داشت و هم این فضای فرهنگی التقاطی چند لایه را تبدیل به یک محیط سیاسی متکثر ساخت که سه نظریه قدرت در آن در عین پایبندی به قانون اساسی به رقابت با یکدیگر می پردازند.

http://t.me/mostafamehraeen