Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه برای غیرفیلسوف‌ها (۱) در باب معرفی یه کتاب «خوب» دکتر | رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)

فلسفه برای غیرفیلسوف‌ها (۱)

در باب معرفی یه کتاب «خوب»

دکتر فواد حبیبی

«گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا/
گفت نیم عمر تو شد در فنا»

من به عنوان کسی که بخش زیاد و لذت‌بخشی از عمرش رو تو دنیای کتاب سپری کرده، همیشه با این دغدغه دست‌وپنجه نرم کردم که کتاب‌های «خوب» رو شناسایی کنم تا به کمکشون بتونم فهم بهتری از خودم، جامعه و جهان داشته باشم. در کنار این دغدغه سال‌ها بعد، به عنوان معلم، نویسنده و مترجم، به این وسوسۀ مضاعف هم گرفتار شدم که چگونه کتاب‌های «خوب» رو به سایر علاقه‌مندان کتاب معرفی کنم و تا اونها رو هم در لذت‌های فکری‌ای که خودم چشیدم شریک کنم. مثلاً سال‌ها پیش وقتی کتاب درخشان «تجربۀ پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی»، اثر مارتین براو، رو خوندم، چنان سر ذوق اومده بودم که برای ترجمه‌ی اون روزی نزدیک به ۱۶ ساعت وقت می‌ذاشتم. و احتمالن مثل هر کتاب‌دوست دیگه‌ای که وقتی کتاب «خوب»ی رو به دوستان و آشنایان معرفی می‌کنه، فکر می‌کردم هر کی این کتاب رو نخونه، هیچی نباشه، «نیم عمرش در فنا»ست! اما، خیلی نگذشت که، البته به‌تدریج، کله‌ام به صخره‌ی سخت واقعیت خورد و فهمیدم که چه اندازه، در واقع این خود منم که با این فهم از نقش و اثر کتاب، «کل عمرم برفنا»ست.

اما چگونه و چه زمانی این اتفاق افتاد؟ راستش به‌تدریج فهمیدم که این تلقی از کتاب و قدرت جادوییش چقدر از واقعیت فاصله داره. کم کم فهمیدم، «خوب» بودن یه کتاب نه به خاطر چیزی صرفاً تو اون کتاب، بلکه به دلیل مجموعه‌ای از عوامل بیرون از کتابه. از دانش پیشینی و مقاصد شخصی و روحیات آدمی تا مسائل و نیروهای اجتماعی و فضای حاکم بر جامعه و ... . بنابراین، به‌تجربه فهمیدم که این درک از کتاب و در کل مسئلۀ آگاهی بالکل اشتباهه. کتاب، حتی بهترین بهترین‌‌هاش، فقط یه قطعه‌ی کوچیک از یه پازل خیلی بزرگتره که بدون این انبوه قطعات دیگه، حتی برای خودشم معنای کامل و قابل فهمی نداره. تصور می‌کنم نظریۀ اسپینوزا در خصوص مواجهه و ترکیب بدن‌ها، یا نظریۀ ماشینیسم دلوز و گتاری، شرح بسیار دقیق و تبیین‌کننده‌ای از این مسئله به دست می‌ده. یه عضو بدن یا یه قطعه از ماشین، هر اندازه که عضو یا قطعه‌ی مهمی هم باشه، فقط در قالب ترکیبش با اعضا و قطعات دیگه معنا و اثر پیدا می‌کنه. و بدیهیه که «خوب» (یا «بد») بودن هر چیزی، که دقیقن یعنی تأثیر و نتایج شادی‌افزا، نیروبخش و رشددهنده (یا به‌عکس اندوه‌بار، تضعیف‌کننده و محدودکننده)، تو دل این پیوندها و اتصالات معلوم می‌شه.

بنابراین، الان وقتی کسی ازم می‌پرسه چه کتابی رو پیشنهاد می‌دی برای خوندن، سعی می‌کنم اول بپرسم برای چه کسی، با چه هدفی و به چه ترتیبی؟ اون بخش معروف از یکی از ترانه‌های آنی دی فرانکو که می‌گه، «هر وسیله یه سلاحه، اگه درست تودستات بگیریش» به نظرم تاحد زیادی این نکته رو نشون می‌ده. نه‌تنها «یک کتاب به‌تنهایی ارزش چندانی ندارد» و مسئله سیلان‌ها و جریاناتیه که کتاب رو دربرمی‌گیره و اونو به سلاحی، یا حتی دقیقاً به وسیله‌ای برای تخریب و تباهی یا ساختن و کاشتن، تبدیل می‌کنه؛ نه‌فقط مسئله تقویت (یا تضعیف) متقابل نیروهاست، بین کتاب و انبوهی از نیروها و عناصر جهان بیرون، بلکه خود معنای درونی کتاب رو هم تا حد خیلی زیادی همین جهان بیرون تعیین می‌کنه. کتاب، مثل هر متن و محصول دیگه، تصویر یا بازتابی از هیچ چیزی نیست. کتاب هم مثل مابقی چیزها بخش منحصربه‌فردی از جهانه. بخشی که معناش نه صرفاً تو خودش، بلکه بر اساس عواملی تعیین می‌شه مثل: ترکیب عناصرش، کاری که می‌کنه و قدرتی که داره، به علاوه‌ی مواجهاتش، اتصالاتش و تأثیر و تأثراتی که ایجاد می‌کنه و می‌پذیره.

با این تلقی از یه کتاب، باید ببینیم که آیا می‌تونه در تغییر و گسترش مرزهای جهان ذهنی و مادی بیرون اثرگذار باشه یا نه. و آیا می‌تونه در جریان این روند، پیش بره و خودش رو هم تغییر بده. کتاب‌های «خوب» و تأثیرگذار همیشه اینجوری بودن. کتاب‌هایی که در پیوند با بیرون از خودشون تونستن نقشی در تغییر مرزهای جهان بازی کنن و در نتیجه مرزها و محدوده‌های خودشونم گسترش دادن. بنابراین، مسئله نه‌فقط معنای درونی و خاص یک متن نیست، بلکه حتی ارائۀ تفسیر درخشانی از اون هم نیست. مسئله اینه که یک کتاب، به عنوان یه عضو یا قطعه، تو چه بدن و ماشینی قرار می‌گیره و در نتیجه، چه جریانی رو متوقف و چه جریانی رو فعال می‌کنه. عبث بودن جنگ‌های ابدی دربارۀ معنای نهفته در متن‌ها ناشی از همینه. کتاب «خوب» کتابیه که «خوب» عمل می‌کنه، «خوب» استفاده می‌شه و به سمت «خوب»ی جهت‌گیری شده. و به نظر من، اینه معنای دقیق آموزۀ حیاتی کشتیبان در مثنوی معنوی: «محو می‌باید نه نحو این‌جا بدان/گر تو محوی بی‌خطر در آب ران». محو در میانۀ سیلان‌های انرژی، غرق در بطن گرداب‌های هستی، اما رو به سوی زندگی شادمانه و خردمندانه.

@MSandUs

http://t.me/mostafamehraeen