شلاق فخرالسادات محتشمی پور شهریور سال ۹۰ بود که خبر اجرا | فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
شلاق
فخرالسادات محتشمی پور
شهریور سال ۹۰ بود که خبر اجرای حکم شلاق بر تن یک زن زندانی سیاسی افکار عمومی را در بهت و حیرت فرو برد. من در سفر بودم که خبر را شنیدم. به شدت خشمگین شدم نه فقط برای مظلومیت آن دخترک بلکه برای مظلومیت اسلام هم که در دست مدعیان مسلمانی و مفسرین شیطانی اسیر بود و هر روز تازیانه میخورد.
به سرعت خودم را به تهران رساندم و شبانه همراه با همسر شهید باکری به نزد آن عزیز شتافتیم تا مادرانه اندکی از رنجی که بر او رفته بود بکاهیم.
من و فاطمه امیرانی در طول مسیر با هم درددل میکردیم. دردهای مشترک و شکوههای همسان. از چه میخواستیمها میگفتیم واز چه شد! و هردو یک فریاد داشتیم: آهای گزمههای حقیر شبپرست شلاقها را بجای تن ترد وپیکر نحیف دختران ایران بر ما فرود آرید که انقلابی را بنیان نهادیم برای امحای ظلم و اجرای عدالت و افسوس که شما به تاراجش بردید به فریب و ستم و حال بغایت دور است از اهدافش.
آن زمان این اقدام به تعبیر مأمور اجرای احکام «نمادین» نزد افکار عمومی آن چنان زشت جلوه کرد که باورمان شد آمران و عاملان جزای خویش یافته و متنبه شدهاند. روزها و سالهای سختی را سپری کردیم. تصویر تأثرانگیز تن شلاق خورده مردان دربند را میدیدیم و دلخوش به آن بودیم که از قساوت مجریان عدالت نسبت به زنان کاسته شدهاست.
تا همین چند روز پیش که باز هم از انجام این عمل شنیع خبری منتشر شد آن هم به قلم خود آن بانوی شلاق خورده. نفس عمل خود به قدر کافی زشت و پلشت و غیرقابل باور بود و کاش حواشی زشتترش وجود نداشت.
اما افسوس که دین باز هم چون قرون وسطی ابزار دست خدایگان قدرت است و باز هم زنان بیش از مردان قربانی جهل مقدس و ظلم مکررند. و شلاقی که باید بر چشمان ناپاک هرزهگان و بر تن مفسدان و تاراجگران دین و دنیای مردمان فرود آید در دست دین فروشانی است که انسانیت را نیز به مسلخ بردهاند و باز هم بر تن زنان مظلوم این دیار فرود میآید.
حالا من در زمستان ۱۴۰۲ باز دچار همان خشم جانسوزی هستم که در تابستان ۱۳۹۰ تجربه کردم و همراه با همسر شهید باکری ودیگر داغداران و دلسوختگان وطن عزیز باز هم فریاد میکنم همه تیرهای کینتان را بسوی ما روانه کنید و شلاقها را برای پیکر ما آماده کنید.
گناهکار ماییم. ما مادران امروز که دیروزمان را به یغما بردید و امروز و فردایی پرمخاطره برای خودمان وفرزندان عزیزمان ساختید.
آری گناهکار ماییم که به شما اعتماد کردیم و شما چه بد امانتدارانی بودید و چه وقیحانه از صداقت و نجابت ما سوءاستفاده کردید. اف برشما که چه بدعاقبتید!