Get Mystery Box with random crypto!

‍ ملاقات فخرالسادات محتشمی‌پور روز سه شنبه در چهارمین هفته | فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)

‍ ملاقات

فخرالسادات محتشمی‌پور

روز سه شنبه در چهارمین هفته از اعمال محدودیتهای درون زندان بر همسرجان، به دلیل اظهارنظر انتخاباتی، به‌اتفاق فاطمه‌جان و همسرش موفق به ملاقات با او‌ شدیم.

بچه‌ها از این که مدعیان مسلمانی بدون توجه به نیازهای عاطفی آن‌ها هر روز بخشی از حقوق‌شان را مصادره می‌کنند، خیلی خشمگین‌اند اما حالا خیلی بیشتر از آن سال‌های کودتایی خودشان را مدیریت می‌کنند. چون می‌دانند باید با آسیب‌دیدگان مظلوم جنبش مهسا هم‌دردی کنند. آنان که عزیزان‌شان را از دست دادند و به جرم عزاداری و دادخواهی خودشان هم به‌انحاء مختلف آزار دیدند. معترضینی که چشمان زیبایشان را از دست دادند و بی‌گناهانی که ضرب و شتم جسمشان، روح و روانشان را برای همیشه جریحه‌دار کرد.

در آخرین ملاقات امسال، فضای سالن ملاقات سرشار از احساسات و عواطفی بود که مرا ناخودآگاه درگیر می‌کرد و به‌جای اینکه همه‌ی حواسم به همسرجان باشد، چشم به زوج‌هایی دوخته بودم که در آغوش یکدیگر اشک می‌ریختند. و به کودکان خردسالی که حاضر نبودند در پایان زمان ملاقات آغوش گرم پدران‌شان را ترک کنند. همسرجان چهره‌‌ی درهم کشیده‌ی مرا می‌دید و خط نگاهم را تعقیب می‌کرد و با حس و حال من شریک می‌شد.
در آخرین ملاقات امسال بچه‌ها همچنان سؤالات بی‌شمار از پدر داشتند، سؤالات مقدر این روزها.

و او آرام و پرامید از اهمیت سرمایه‌ی اعتماد مردم می‌گفت و اثراتی که آگاهی مردم و زنده بودن افکار عمومی در مقابله با اقتدارگرایی و بهبود شرایط دارد.

همسرجان روزه‌دارم ما را هم به شکیبایی بیشتر سفارش کرد و گفت قطعا اوضاع بدین‌گونه نخواهد ماند و انشاءالله سال بعد سال بهتری برای مردم کشورمان باشد. به من هم سفارش کرد حتما بروم پیش بچه‌ها و تنها نمانم.

سه شنبه آینده شب عید است و آغاز تعطیلات نوروزی. همه در تکاپوی تدارک برنامه‌های نوروزی‌اند اما خانواده‌های زندانیان سیاسی خودشان هرجا که باشند دلشان در اوین است. همان‌جا که عزیزانشان به ستم روزگار می‌گذرانند.

دیروز دخترم دسته گل زیبایی برای مادربزرگش گرفت تا در آستانه عید تقدیم او‌ کند. به‌اتفاق به منزل ایشان رفتیم تا به سهم خود و به نیابت از نوردیده‌اش پیشاپیش سال نو را به او تبریک بگوییم. چشمش که به ما افتاد گریان پرسید باز که تنها آمدید مصطفی چرا نمی‌آید.

و پرسید من چه کاری می‌توانم بکنم تا بچه‌ام را ببینم. ما او را دلداری دادیم و گفتیم باز هم صبوری کند و در این ماه مبارک برای رفع گرفتاری‌های همه‌ی مردم دعا کند.

می‌گویند خدا صدای دل‌شکسته‌گان را بهتر می‌شنود و این روزها چه بسیارند آزردگان شکسته‌دل
@MostafaTajzadeh