امروز دیدار نوروزی آقای خاتمی در دفتر ایشان به واقع یک تیر و چند نشان بود. علاوه بر تازه شدن دیدار با خاتمی عزیز جمع کثیری از دوستان قدیم و همکاران و دوستداران همسرجان حضور داشتند که مجالی برای دیدار و گفتگو با آنان فراهم آمد و از آن مهمتر فرصتی مغتنم برای تبریک عید عزیزان به یار دربندم.
دستاندرکاران میگفتند عیددیدنی امسال از سالهای پیش خیلی شلوغتر است. علتش آشکار بود: پیام مردم را شنیدن و در کنار آنان ایستادن. درست به عکس خلوتی نماز جمعه اخیر با دلیل روشن مقابل مردم ایستادن و لجاجت و انگشت در چشم آنان کردن.
چه جالب که در کنار صف طویل عید دیدنی با سید محمد، صفی هم برای عرض سلام به سید مصطفی تشکیل شد! از این که توانستم، در همان انفرادی سپاه و رهبر خواسته، صدای او را به رفقایش در جمعی گرم و صمیمی برسانم و اسباب خیر فراهم آورم خیلی خوشحال بودم.
یاد نوروز ۸۹ افتادم که او بعد از نه ماه اسارت در دوالف سپاه به مرخصی آمده بود و با هم به دیدار نوروزی آقایان خاتمی و موسوی و کروبی رفتیم. آن روزها خوشخیال منتظر گشایش و بهبود اوضاع کشور بودیم و باور نمیکردیم گره بیتدبیری آقایان، مست از بادهی قدرت، اینچنین کور شود و حال وطن و هموطنان عزیز اینگونه خراب.
امروز همه میپرسیدند «عاقبت چه میشود؟» و چرا نباید پیش بینی آیندهی روشنی را داشت وقتی هنوز کارشناسان دلسوز و مشاوران دغدغهمندی هستند که فارغ از اندیشه به منافع شخصی، مصالح عمومی را اهمیت دهند و راهگشایی کنند.
سوال پرتکرار دیگر از من و همسرجان در مورد مرخصی ایشان بود و مقایسه این سالها با سالهای کودتایی که میشد با بازجوها حرف زد و حالیشان کرد که استقلال قوه قضائیه را زیر سوال بردن امری قبیح است. بد است دادستان در مورد دادن هر حق و حقوقی بگوید با اجازه بازجو بله و بی اجازه بازجو خیر! هرچند آن موقع هم بازجوهای اطلاعات و سپاه کم آزار و اذیت و زشتکاری نمیکردند.
من لحظاتی کنار آقای خاتمی نشستم. احوال همسرجان را پرسیدند و حال دخترها را. گفتم خوبند و دعاگوی ملک و میهن ویران شدهمان. ایشان برای تنهایی و محدودیتهای مضاعف مصطفی و تبعید دکتر مدنی به زندان دماوند هم اظهار تأسف کردند. آن موقع هنوز از انتقال دکتر بهزادیان نژاد به اوین مطلع نبودیم که از استمرار این همه کینهتوزی آقایان ابراز انزجار کنیم.
شاخه گلی را به نشان سپاس تقدیم خاتمی عزیز کرده برای سپردن نوبت به دیگر مشتاقان خداحافظی کردم.
آخرین نفری که با همسرجان صحبت کرد گفت آقای تاجزاده در زندان امیدوارتر از ماست که بیرونیم. گفتم اتفاقا تاجزاده به همین دلیل در زندان است. چون امید دارد نقد رهبر نهایتا کارساز باشد و بازگشت او به مردم و تغییر رویهاش، مملکت و مدیریت آن را به صلاح آرد.
راستی جهت اطلاع دوستانی که در مورد تلفن از خط ناشناس، در لحظات آخر این دیدار، سوال کردند، لازم است بگویم از دفتر مهندس ضرغامی بود در رابطه با اقدام ناصواب احداث مسجد در پارک قیطریه به دنبال پیامی که برایشان داده بودم. نگران نباشید! @MostafaTajzadeh