Get Mystery Box with random crypto!

به روزنامه‌نگار در بند، یاشار سلطانی به‌ پای دارنده‌ی آتش‌ها | فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)

به روزنامه‌نگار در بند، یاشار سلطانی

به‌ پای دارنده‌ی آتش‌ها

پوریا سوری


ساعت ۱۲ ظهر است، طبق وعده‌مان تماس می‌گیرم اما بی‌پاسخ ماند. بنا بود بعدازظهر همدیگر را ببینیم، نه برای تبادل خبر و گزارش و حرف و حدیثی! قراری دوستانه داشتیم برای باخبر شدن دو دوست از حال و روزگار و زندگی هم، رسم رفاقت همین است.

ساعتی از ظهر گذشته که خبر می‌رسد قاصد شورای نگهبان در راه وزارت کشور است و اسامی نامزدهای انتخابات ۱۴۰۳ تا دقایقی دیگر اعلام خواهد شد. خبرگزاری مهر به صورت غیررسمی اسامی را زودتر منتشر می‌کند، قالیباف هست و لاریجانی نه. همه در حال گمانه‌زنی‌ هستند. در همین اثنا شایعه‌ی بازداشت یاشار سلطانی می‌پیچد و خیلی زود همزمان با اعلام رسمی نامزدها، تایید می‌شود که یاشار را از دادسرا برای اجرای حکم به اوین برده‌اند. دلیل بی‌پاسخ ماندن تماسم مشخص می‌شود.

به دفتر یاشار زنگ می‌زنم، خانم میرغفاری تایید می‌کند که صبح، تلفنی برای صحبتی دوستانه احضارش کرده‌اند، اما نه او، نه من، نه وکیل و نه خانواده، حتی خود یاشار هم نمی‌دانسته که پیش از اعلام نامزدها قرار است روزنه‌‌ای که افشاگر فساد و رانت‌های زیاد و کم است بسته شود، طبق عادت هر روز همه داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم و بنا نبود یکی از ما پشت میله‌ها بیفتد.

آشنایی‌ام با یاشار حالا یک‌دهه را رد کرده، پیش از ماجرای املاک نجومی که باعث شهرت او و البته زندان‌ افتادنش شد تا هم‌اکنون که باز هم در زندان است. به گمانم اینقدر با او زیسته‌ام که امروز از او برایتان بنویسم؛ یاشار سلطانی در طی دوره‌ی روزنامه‌نگاری خود پله پله شمایلی را ترسیم کرد که پیش از او در ساختار رسانه‌ای ایران همتایی نداشت؛

«روزنامه‌نگاری تحقیقی» که حوزه‌ی عملکردش فساد سیستماتیک و اداری در ساختار کشور بود، آنهایی که دستی بر آتشِ روزنامه‌نگاری در ایران دارند می‌دانند که این حوزه دارای آسیب‌های فراوان و مخاطراتی‌ست که به آنی می‌تواند تعادل «بندبازی» به نام روزنامه‌نگار تحقیقی را برهم بزند و او را به ورطه‌ی بدنامی یا دروغ بیندازد و اعتباری که ساخته را یک‌شبه بر باد رفته ببیند.

از همین روست که اهمیت کار یاشار سلطانی در طی یک‌دهه‌ی گذشته در سپهر سیاست و روزنامه‌نگاری ایران، قابل مثال و نمونه‌ای عالی از حضور یک شخصیت افشاگر و جسور با کارنامه‌ای قابل قبول است.

در روزگاری که فیک‌نیوزها و اخبار جهت‌دهی شده، اسناد غیرمعتبر و گمراه‌کننده، رشوه و رانت و فساد مالی و اخلاقی و ده‌ها آسیب دیگر توانسته هر مدعی مبارزه با فسادی را به طمع انداخته و طعمه کند و به زیر کشد، یاشار با اتکا به عزت نفس و خطوط قرمز روشنی که برای خود و زندگی‌اش ترسیم کرده تا به امروز توانسته به عنوان نمادی از غواصی در دریای فساد و تردامن نشدن باشد و این مهم اصلا دستاورد کمی نیست.

او در طی یک دهه‌ی گذشته ژانری از روزنامه‌نگاری را احیا کرد و قوام بخشید که بعدها از دهان سیاست‌گذاران کشور با عنوان سوت‌زنی و افشای فساد درباره‌اش بسیار شنیدیم و البته پاداش آن را هم در حال دیدنیم؛ اوین.

من علاقه‌ای به بت‌ها و نمادهای برساخته توسط هیجانات عمومی ندارم، قصدم هم ساختن چنین شمایلی از یاشار سلطانی نیست، چه آنکه او نیز حتما دارای نقایص و نقاط خاکستری‌ای هست که هر انسانی در سرشتش دارد. اما بنایم در این یادداشت نکوداشت کسی است که با همه‌ی مخاطراتی که می‌شناسیم و نمی‌شناسیم، همه‌ی مصایبی که شفاف‌ترین و کم‌هزینه‌ترینش او را به پشت میله‌های اوین فرستاده، جسورانه در تمام روزهای پرفراز و نشیب و تلخ ایران همراه مردم ایران بوده و برخی از مهمترین گلوگاه‌های مثالی فساد و رانت در ایران توسط او شناسایی شده و روشنگری عمومی درباره‌ی آن اتفاق افتاده است.

متن کامل یادداشت
https://tinyurl.com/yj8fr64y

@yashar_soltani
@MostafaTajzadeh