Get Mystery Box with random crypto!

«هم شرقی، هم غربی»؛ کتابی خواندنی اما سرشار از ادعاهایی اثبات | مورخان

«هم شرقی، هم غربی»؛ کتابی خواندنی اما سرشار از ادعاهایی اثبات ناشده!
مجید علیپور (خلاصه یادداشت)

«هم شرقی، هم غربی(تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی)» عنوان کتابی است از «افشین متین» که پیش از این در میان علاقمندان به تاریخ معاصر ایران با پژوهش ارزشمند «کنفدراسیون: تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» شناخته می شد.

کتاب همانگونه که از عنوان فرعی آن برمی آید مطالعه جدیدی است پیرامون تاریخ روشنفکری در ایران که همواره با استقبال جامعه کتابخوان کشور مواجه شده است. هرچند بسیاری از مخاطبان این حوزه، چندان در پی مطالعه منابع دست اول و یا پژوهش های اصیل نیستند و ترجیح می دهند علاقمندی خود را از لابلای صفحات روزنامه ها و یا مجلات پیگیری کنند.

«متین» مدعی است در صفحات کتاب جدیدش نشان داده است الگوهای اصلی روایت تاریخ معاصر ایران که در سیطره جامعه شناسان و کارشناسان علوم سیاسی قرار گرفته در دام دوگانه سازی هایی چون سنت /مدرنیته؛ استعمار خارجی /فرهنگ منحط داخلی، عرف /دیانت، اصیل /اقتباسی و ... و یا اسطوره هایی چون شکست مشروطیت، وابستگی حزب توده به شوروی، فاجعه زدگی ایران پیش از ظهور رضاخان و ... قرار دارد و او قصد دارد نشان دهد این الگوها/اسطوره ها تا چه اندازه در تبیین تاریخ معاصر ایران (به صورت اعم) و تاریخ نگاری روشنفکری در ایران (به صورت اخص) گمراه کننده و رهزن هستند. ادعایی که سخت بتوان پذیرفت در اثر حاضر موفق به اثبات آن شده باشد!

«هم شرقی، هم غربی» در 7 فصل از برهه جنگ جهانی اول و سرخوردگی مبارزان و روشنفکران مشروطه خواه از ناکامی هایشان در استقرار مشروطه و حکومت قانون و چرایی همراهی آنها با ایده استبداد منور آغاز می شود و نهایتا به سرانجام فیصله بخش تضادهای ایدئولوژیک جریان های رقیب و سرنوشت طناب کشی (به تعبیر نویسنده: موش و گربه بازی) حکومت با روشنفکران در بهمن 57 می رسد. وارد نشدن نویسنده به فضای بعد از انقلاب و تحولات آشکاری که در فضای فکری و نخبگانی جامعه به وجود آمده از ضعف های غیرقابل چشم پوشی کتاب است که به هرروی نویسنده ترجیح داده است وارد آن نشود.

فصل 2 کتاب با عنوان «حلقه برلین: تدوین جهان‌بینی برای ملی‌گرایی ایرانی»، به خاستگاه‌های روشنفکری ملی‌گرای ایران مدرن و پروژه ملت‌سازی در دوران آشوب‌زده بعد از جنگ جهانی اول می پردازد و به هدف و نقش دولت وقت آلمان در جذب و حمایت روشنفکران فراری از وطن اشاره می کند. (صص 89-92) با اینحال بازهم اصرار عجیبی دارد که نخبگانی در سطح تقی زاده، افشار، جمال زاده و ... همچنان تحت تاثیر روشنفکران عثمانی بوده اند و با وجود سالها حضور در محافل سیاسی و ادبی آلمان «نه تنها از آثار و اندیشه های فیلسوفان سرشناسی چون هایدگر، اشپنگلر، اشمیت و ... بی اطلاع بوده اند بلکه حتی نام آنها را نشنیده اند!!؟» (ص 117) با اینحال مطالعه این فصل از کتاب برای پی بردن به ریشه های نظری دفاع نسل جوان و ناراضی منورالفکران وقت از ایده استبداد منور ( که در دیکتاتوری رضاشاهی تبلور پیدا کرد) برای علاقمندان بسیار مفید خواهد بود.

فصل ۶ «سلطنت انقلابی، تشیع سیاسی و مارکسیسم اسلامی»، به رقابت سه گفتار ایدئولوژیک برای کسب هژمونی بر فرهنگ سیاسی ایران در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ می‌پردازد. این فصل علاوه بر اشاره به تلاش های همزمان ساواک و دربار برای ارایه چهره ای انقلابی و ضدغربی از شاه برای عقب راندن یا جذب رقبای مارکسیست، به صورت ویژه می تواند برای علاقمندان به مطالعه شخصیت و نقش چالش برانگیز «علی شریعتی» و آن ملغمه عجیبی که از ترکیب اسلام، عرفان شرقی، مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم آفریده بود جالب باشد.

بر «هم شرقی، هم غربی» می توان نقدهای جدی تری داشت، مثلا برخلاف مدعای نویسنده که رویکرد کتابش را «نقد بر جریان چپ، بدون آنکه [چون دیگران] به آن با دیده تحقیر بنگرد» عنوان می کند؛ همدلیش با جریانات چپ گرا و مشخصا حزب توده در جای جای اثر مشخص است (و چه بسا این رویکرد همانند تاریخنگاری «یرواند آبراهامیان» متاثر از پیشینه فعالیت های نویسنده در دستجات چپ گراست)؛ با اینحال نمی توان امتیاز مهم پژوهش یاد شده را نادیده گرفت و آن فرارفتن پژوهشگر از نگاه بومی، محلی و نهایتا ملی و تبیین تحولات جریان روشنفکری و رویدادهای تاریخ معاصر در بستر تحولات سیال فکری، فرهنگی و سیاسی جهانی است. همچنین کتاب یادشده سرشار از مطالب بدیع و نکته های کمتر گفته شده ای است که مستند به منابع و مآخذ بسیار شده است؛ از همین رو «هم شرقی، هم غربی» می تواند برای علاقمندان به حوزه جریان روشنفکری و تاریخ معاصر ایران خواندنی و جذاب باشد.

متن کامل در لینک: https://hekayatgilan.ir/9091
@movarekhan