2022-07-16 08:27:53
گفت و گو با محمدرضا سرشار، نویسنده با سابقه کشورمان که «مستوران» تازه ترین فعالیت او در مقام راوی است «مستوران» مودت را بین مردم ترویج می کند
این روزها شبکه یک با سریال جدید «مستوران» میزبان مخاطبان تلویزیون است. سریالی تاریخی که داستانهای کهن ایرانی را با مولفه های اسلامی را روایت می کند. این سریال براساس رمانی با همین نام تولید شده و قصه گویی یکی از ویژگی های ممتاز آن است.
اما به جز این، یکی از برگ برندههای «مستوران» راوی آن است. محمدرضا سرشار نویسنده، پژوهشگر و گوینده شناخته شده رادیو که سالهای سال صدای او را در برنامه رادیویی «قصه ظهر جمعه» شنیدهایم، روایتگر داستان این سریال است. این انتخاب باعث شده بسیاری از کسانی که این برنامه رادیویی را شنیدهاند، از همان لحظات ابتدایی که صدای سرشار را میشنوند، در فضای یک قصه جدید قرار بگیرند، قصهای با حال و هوای داستانهای کهن ایرانی که همچنان جذاب است. به بهانه پخش این سریال، گفتوگویی با این نویسنده و گوینده موفق و با سابقه انجام دادهایم.
*صدا و نام شما با برنامه «قصه ظهر جمعه» در ذهن بسیاری از مخاطبان رادیو ماندنی شده است، راز ماندگاری این برنامه رادیویی چه بود؟
عوامل متعددی در این قضیه موثر بود. یکی اینکه انسان، به قصه علاقه دارد و این علاقه مربوط به امروز و دیروز نیست و هرگز هم این علاقه از بین نخواهد رفت. شما میبینید که بعضی برنامههای به ظاهر مستند، گفتگومحور و... تلویزیونی هم چون یک خط قصه را دنبال میکنند، بینندهها و شنوندههای زیادی را به خود جذب میکنند. مثل برنامه «زندگی پس از زندگی» که ماه رمضان پخش میشد و به دلیل قصهمحور بودنش مورد اقبال قرار گرفت. درست است که چون از عوالم تازه صحبت میکرد، تازگی داشت ولی اگر قصهای در دل آن نبود نمیتوانست مخاطب را اینطور جذب کند. خیلی از برنامههای موفقی که گاهی به مناسبتهای مختلف مثل ماه مبارک رمضان پخش میشدند این ویژگی را داشتند. مثلا کسی را دعوت میکردند که اعتیاد را ترک کرده بود، یا کارآفرینی که از یک زندگی فقیرانه به آن مرحله رسیده بود. تمام این سوژهها قصهمحور بودند و اولین راز موفقیت آنها همین مسئله بود. به هرحال قصه، چیزی است که علاقه به آن به قدری در وجود انسان ریشه دارد که میتوان با کمی مبالغه گفت علاقه انسان به قصه، نوعی از علایق فطری است.
*یعنی بیشتر از همه، قصهگویی باعث محبوبیت «قصه ظهر جمعه» شده بود؟
به جز این، «قصه ظهر جمعه» یک برنامه قدیمی رادیو بود و از اولین هفته بعد از تاسیس رادیو در اردیبهشت ماه 1319 تاسیس شده بود و سابقه طولانی چند ده ساله، با مخاطبانی پیگیر داشت. به خصوص که من در زمانی در رادیو در بعد از انقلاب به این کار پرداختم که هنوز شبکههای متعدد تلویزیونی با برنامههای 24 ساعته، ماهواره، فضای مجازی و سرگرمیهای دیگری که امروز به وفور در دسترس همه هست، وجود نداشت.
*یکی از نقاط قوت این برنامه در طول تمام این سالها، انتخاب قصههای مختلف بود. با چه فیلترهایی این قصهها را انتخاب میکردید؟
در «قصه ظهر جمعه» محور اصلی قصه بود. در بیست و چهار سالی که گویندگی آن را برعهده داشتم و سالهای ابتدایی که سردبیری هم برعهده خودم بود، روی انتخاب داستانها وسواس زیادی داشتیم. من چون کارم نویسندگی و نقد داستان بود، هر داستانی را در آن برنامه روایت نمیکردم. حتی در سالهایی که من از رادیو بیرون آمده بودم و فقط این برنامه را اجرا میکردم، گاهی پیش میآمد که داستانی را که ضعف داشت با احترام اجرا نمیکردم. یعنی حداقلهایی را از نظر سطح ادبی در نظر میگرفتم. روی زبان داستانها هم کار میکردیم. من با اینکه وظیفه ویراستاری نداشتم، اما ویراستار تمام آن داستانها بودم. هیچ برنامه یا اثر نمایشی نبود که من گویندگی کرده باشم و اجازه ویرایش آن را هم نگرفته باشم و خودم ویرایشش نکرده باشم.
*گویندگی در چنین برنامهای چه بایدها و نبایدهایی با خود به همراه دارد؟
اجرای یک متن ادبی زمانی موفق است که شخص با ادبیات آشنا باشد. یعنی ارزش کلمات را بشناسد، بار عاطفی و انرژی نهفته در آنها و جایگاه هر کلمه در متن و جمله را بداند و بتواند در موقع اجرا حس و حال کلمه را به منصه ظهور برساند. این موارد باعث میشود که مخاطب به داستان توجه کند و علاقهمند شود.
*مسئله قصهگویی، یکی از آن مواردی است که عدم توجه به آن در سریالهای ایرانی بسیار چشمگیر است و کمتر اثری در سالهای اخیر تولید شده که بتواند با قصه، مخاطب را درگیر کند. به نظر شما دلیل این ضعف در آثار نمایشی ما چیست؟
168 views05:27