Get Mystery Box with random crypto!

بدبختی آمده بود تو. نه لباس‌ها، نه صحنه، نه نورها، و نه لبخند‌ | 𝙎𝙘𝙝𝙢𝙚𝙩𝙩𝙚𝙧𝙡𝙞𝙣𝙜

بدبختی آمده بود تو. نه لباس‌ها، نه صحنه، نه نورها، و نه لبخند‌ها نمی‌توانست سرش را شیره بمالد‌ یا حواسش را پرت کند، می‌دانست قربانی‌هایش را کجا پیدا کند، هرطور که مخفی بشوند پیداشان می‌کند؛ می‌گذارد آوازشان را بخوانند و منتظر نوبت‌شان بمانند، می‌گذارد به هرچیز مبتذلی دل ببندند. بدبختی از این کار بیدار می‌شود، حالی به حالی می‌شود و به هیجان می‌آید، بدبختی ما، بدبختی بزرگ ما به این‌صورت سرگرم‌مان می‌کند. وای به‌حال کسی که آوازهای عاشقانه می‌خواند! عشق خودش بدبختی است، چیزی نیست جز همین، و خود همین پست‌فطرت است که از زبان ما دروغ سرهم می‌کند، و غیر از این چیزی نیست.