Get Mystery Box with random crypto!

ژنده پوش لابد شهر را با ازدحام آزار دهنده‌اش، لانه‌ی زنبورها م | موسیقی ما

ژنده پوش لابد شهر را با ازدحام آزار دهنده‌اش، لانه‌ی زنبورها می‌بیند که ساکنان آن در رفتن و آمدن‌های مداومشان. وز و وز می‌کنند، زنبورهایی که عسل به کندو نمی‌آورند. آنها فقط بلدند نیش بزنند و زهر بریزند و دوباره نیش بزنند.

می‌گویند این ژنده‌پوش مرد محترمی از اهالی هرسین بوده که متاسفانه اخیرا چشم بر این جهان پر از رنج فرو بسته است، به روایتی دیگر می‌گویند هنوز در جدالی بی امان با سرنوشت دشوارش می‌جنگد.

او یکی از عاشقاته ترین ترانه‌های حسن زیرک را انتخاب کرده و با تمام وجودش آن را می‌خواند.

چه رازی در این صدای جادویی هست که همه را حیرت‌زده کرده است. این روزها صدها هزار بار این صدا شنیده شد تا صدها هزار قلب را تسخیر کند، چه درد مشترکی در این آوای حزن انگیز نهفته است که همه دل به آن می‌سپارند؟

شاید این ژنده پوش کنده‌ی نیم‌سوز باز مانده‌ای از آتش عشقی‌ای است که گوهری در او بر افزوخته که با بد فرجامی رهایش کرده است.


بخشی از نوشته‌ی محمدحسین آزادبخت درباره‌‌ی این اثر جابر بهار مست
@musicema